دستمال را آرام کشیدم به سنگ. آوردم جلو روبهروی صورتم نگه داشتم و نفس عمیقی کشیدم. بوی گلابی، همه وجودم را معطر کرد.
دوباره خم شدم روی سنگ قبر. باور کردنی نبود، سنگ قبر باز هم نمناک بود. دیروز که شنیدم، باور نکردم، حالا هم که میبینم و میبویم، باور نمیکنم. البته برای ما. بیشترمان عادت داریم به ترس و وحشت از قبر و مرده، اما یادمان میرود که اینجا بعضیشان مرده نیستند. اینها زندهاند و «عند ربهم یرزقون» حالا ما نمیفهمیم بحثش جداست.
گاهی کسی پیدا میشود مثل سیداحمد که نشانههای زنده بودن و زندگیاش برایمان نمایان میشود.
بعضی میگویند: درحال نظافت حمامها و سرویسهای بهداشتی توی جبهه بوده و بمباران شده و همانجا شهید شده. وقتی درمیآورندش بوی گلاب میداده. حالا هم از قبرش بوی گلاب میآید.
عدهای دیگر میگویند همیشه زیارت عاشورا میخوانده و این معجزه امام حسین(ع) است.
بعضی دیگر هم از غسل جمعههای مداومش میگویند و طهارتش در دنیا را دلیل این کرامت میدانند.
حالا آدم اگر اهل گیر باشد، میخواهد بیفتد دنبالش که چرا و چگونه چنین شده. اما اگر دل بدهی به ماجرا، میروی و مینشینی کنار قبرش؛ مثل ما دستمال را آرام میکشی روی سنگ قبر و میآوری جلوی صورتت نگه میداری و نفس عمیقی میکشی، سینهات را پر از عطر گلاب میکند. آن وقت که قلبت تندتر زد، احساس میکنی یک چیزی هست فراتر از زنده بودن و زندگی که دیده نمیشود؛ چشیدهنمیشود؛ ولی هست. چون قلب آدم را به تپش میاندازد، مثل عشق.
سیداحمد(1) هرکه بوده و هر چه بوده آنقدر خوب بوده که خدا گوشه چشمی کرده باشد به او و قبرش.(2) قبر با اینکه چندین بار سنگش عوض شده، ولی همچنان گلاب معطر تراوش میکند.
خدا، خداییاش را به رخ ما میکشد. حتما چون سیداحمد بندهای بوده که خوب بندگیاش را کرده.
راستی، میدانستید که سیداحمد 22 سال بیشتر ندارد؟
پینوشتها:
1. سیداحمد پلارک، فرزند سیدعباس متولد 1344 تهران و اصالتا تبریزی است. در سال 66 عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.
2. نشانی شهید سیداحمد پلارک، فرمانده آرپیجیزنهای گردان عمار لشکر 27 محمد رسولالله(ص): تهران، بهشتزهرا، قطعه 26، ردیف 32، مزار
هو الجمیل
روزها بگذشت و تقویم زمان تکمیل شد / سالمان با صوت حول حالنا تحویل شد
باز هم بر ما به خاک افتادگان درگهت / صبح غمگینی بدون حضرتت تکمیل شد
. . . اگر ذوق شکفتن و شوق روئیدن و سبز شدن
و عشق جوانه زدن و رشد یافتن در ما باشد ،
می توانیم در کنار " تحویل سال"شاهد " تحول حال " هم باشیم
قرین بودن تحویل سال با تحویل حال نکتهاى در خور اهمیت است که کمتر به آن التفات مىشود . آن قدر که تحویل سال و رسوم آن خود نمایى مىکند، تحویل حال جلوهاى ندارد و در پشت پرده غفلت هیچ انگاشته شده است؛ راستى چرا در این دعاى پر معنا و تنبه بخش، به هنگام تحویل سال، تحویل حال به احسن حال در خواست مىشود؟ به نظر مىرسد، براى آن است که ابتدا احسن الحال را بفهمیم و سپس در راه تحقق آن گام نهیم؟ تفسیر این احسن الحال را باید در عمق آن دعا یافت که، « اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک؛ خدایا، بدى حال ما را به خوبى حال خود تغییر ده.» تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الهى است؛ و این تغییر وقتى تحقق مىیابد که:
1- از پلیدى گناه رهایى یابیم، زیرا بدترین حال انسان و پستترین مقام آدم هنگامى است که در باتلاق گناه فرو مىرود.
2- انجام واجبات را چون چراغى فرا راه خود قرار دهیم تا ما را به سوى حسن حال الهى رهنمون شود.
3- زنگار صفات پلید را از آینه دل بزداییم تا سوء حال ما به حسن حال نگار تبدیل شود. از این رو، یکى از اعمال عید نوروز، روزه گرفتن است تا انسان خود را در راستاى رسیدن به احسن حال، یعنى وصول به حسن حال الهى، قرار دهد و به اخلاق الله متخلق سازد.
عـیــد ،
زمان نو شدن و پاک شدن از گناهان است
و نوروز زنده شدن و برپاشدن دوباره هستی ...
استاد شیخ محمود امجد به سال 1318 هـ.ش در خانواده اى روحانى در شهر «کرمانشاه» به دنیا آمد، پدرش از واعظان توانا، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتکلّمین» بود. در حدود 18 سالگى تحصیلات جدید را رها و به انگیزه تحصیل علوم دینى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت کوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پایان رسانده و به دروس خارج مشغول گردید. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آیات عظام: امام خمینى، داماد، بهاءالدینى و بهجت ـ قدّس الله اسرار الماضین، و دامت برکات الباقین منهم ـ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبایى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پایان عمر گهربار معظّم له با ایشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ایشان شرکت مى کرد و از سال 1351 هـ.ش. با آیت الله العظمى بهاء الدینى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نیز در حدود سال 1350 با آیت اللّه العظمى بهجت ـ دامت برکاته ـ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزدیک با معظّم له داشت و اینک حدود ده سال است که ایشان در تهران ساکن و دانشجویان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى مى برند و علامه طباطبایی می گفت: «ایشان قوی است.» در اوخر عمر علامه، هر مجلسی که از ایشان دعوت می کردند تا برود، آقای امجد را می فرستاد. علامه دوست داشت آقای امجد، دوبیتی های باباطاهر را به آواز برایش بخواند. استاد امجد از اساتید مسلم عرفان و اخلاق کشورمان هستند.
گزیده ای از توصیه های اخلاقی و عرفانی استاد امجد را در ادامه خواهیم آورد تا خوانندگان محترم انتخاب بهره بگیرند در خاتمه گوشه ای از سخنرانی های ایشان را به صورت صوتی می آوریم.
1- هزار تا مهندس که بنایی می سازند ، یک عمله می تواند با یک بلدوزر آن را خراب کند . الان - در کارهای فرهنگی - یک مهندس هم نداریم ولی هزاران عمله بلدوزر سوار داریم!!
2- از یک نفر پرسیدند فلان دختر چگونه دختری است (آیا برای ازدواج مناسب هست یا نه و ..) . او با این که می دانست آن دختر دختر خوبی است گفت : نمی دانم . او مدتها در برزخ گرفتار همین حرفش بود .
3- نگو ناز نفست بگو طیب الله یعنی همون دمت گرم .
4- شخصیت ما این است که نوکر سادات باشیم.
5- به ضرس قاطع می گویم هزاران سال عبادت و اخلاق و نماز شب و ... به یک پف شیطان بند است . باید رفت تو دامن امام حسین علیه السلام .
6- امام رضا علیه السلام نوکر می خواهد . اگر نوکر او شدی ولو به زیارت او نرفتی مساله ای نیست .
7- (قابل توجه آدمای وسواسی) در غسل مثل عرق کردن هم کافی است آب برسد . لازم نیست خیلی تر شود و آب جاری شود . با یک کهنه و ابر هم می شود .
8- یک عمر هوا پرست نباشیم به اسم خدا پرستی . فکر کنیم . پناه بر خدا .
9- یکی از عرفا می گفت من هنوز نتوانسته ام دعای کمیل را یکبارتا آخرش بخوانم . هر کلمه اش آدم را می گیرد.
10- دل تو ترمینال همه چیز شده است . دل تو که از یک کندوی عسل کمتر نیست ! آنجا نمی گذارند زنبوری که گل مسموم چشیده وارد شود .
11- پرخوری بد است ، پر خوابی هم بد است .
12 – بزرگترین ریاضت (در راه خدا و عرفان) انجام واجبات و ترک محرمات است .
13- هر چه کمال می خواهید در حدیث معراج هست .
14- اولیاء خدا همیشه خود را بدترین می دانند .
15- علامه طباطبایی له شده بود . ذره ای هوی ( و هوس) در او نبود . اگر بچه ای دو ساعت با ایشان صحبت می کرد گوش می دادند و به تک تک هم جواب می دادند .
16- خیلی به عبادات نپردازید ، بلکه بیشتر فکر کنید .
17 – دنبال آدم های بی سواد نباید رفت .
18- غلط است که به پسر های خوب نگویی من دختر خوب دارم .
19- اگر پول دادن برایت آسان باشد ولی گرفتنت مشکل باشد شرک است .
20- آدم یا باید عالم ربانی باشد یا دستش تو دست عالم ربانی باشد .
21- حتی نباید عینکمان را روی کتاب های دین بگذاریم . نهایت احترام .
22- آدمی که طمع داشته باشد هیچی نمی فهمد . حتی تا شب عاشورا فکر می کردند سلطنتی در کار است .
23- قانونمندی خیلی خوب است . زیرا از خودخواهی های انسان می کاهد .
24- این دلیل بر کمال نیست که هر چه از خدا بخواهی به تو بدهد . خیلی ها را خدا به خود وامی گذارد و همه چیز هم به آنها می دهد تا دیگر دم خانه او نیایند .
25- دانشمند نمی شود عاشق خدا نشود .
26- حب دنیا با حب خدا نمی سازد .
27- ما زنده ای مردنی هستیم .
28- در تشییع های جنازه احوال پرسی و ... نکنید تا به یاد مرگ باشید .
29- امام حسین علیه السلام اهل فحش نبودند که به حر بفرمایند ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند). بلکه حضرت می خواستند با این حرف او را بپیچانند ! حضرت آقای بهجت حفظه الله می گفت ما فحش هایی بلدیم که اگر بگوییم امت اصلاح می شود ولی اجازه نداریم .
30- هر که می خواهد شاکر بشود برود تیمارستان یا بیمارستان .
31- قرآن عشق نامه است .
32- عادت بر اساس عبادت باید باشد نه عبادت بر اساس عادت .
33- خداوند فقط از ما اطاعت فرمان خواسته نه حال خواسته نه قال خواسته نه ..
34- پوز بند نفس فقط عشق است.
35- اگر قضای نماز شب را بخوانی خدا تو را نماز شب خوان می کند .
36- پیرزنی با سیصد تا تک تومانی برای عمره ثبت نام می خواست بکند ! دو تا جوانمرد بانی شدند و او ثبت نام کرد . در بقیع هم دفن شد . ما خدا را نمی شناسیم . ما اسباب را نمی شناسیم.
37- اگر نفس نقطه ضعف نداشته باشد ، شیطان نمی تواند کاری بکند .
38- بعضی ها یک سری گناهانی می کنند و به این وسیله شیاطین به آنها یک خبرهای غیبی می دهند و آن شخص از عمل های پنهانی خبر می دهد . گول نخورید.
39- این چند روز عمر را صرف خدا کنیم .
40- نسخه عمومی جامعه ما برای رفع مشکلات و رشد پیدا کردن : نماز را اول وقت خواندن و اهمیت دادن به آن .
41- مرحوم حضرت آیت الله حجت رحمت الله علیه 40 سال سیگار می کشیدند . اصلا سیگار با سیگار روشن می کردند . دکتر ها به ایشان گفتند برای شما ضرر دارد ، ایشان سیگار را به کلی رها کردند .
42- مرحوم آقای قاضی ، علامه طباطبایی علیه الرحمه را با نوشتن کتاب سنن النبی ساخت .
43- المیزان دریاست . با استاد بروی جواهر در می آوری .
44- لقمان حکیم علیه السلام گفته جراتت بر معصیت به اندازه طاقتت بر عذاب باشد.عملت برای آخرت به اندازه قامتت در آخرت باشد .
45- اگر تا نفخ صور زنده بودیم بیش از این که الان می کنیم نمی کردیم !!؟
46- حضرت آقای بهجت در جوانی هم دارای کرامت ها بودند .
47- دنیا مثل سایه است . بروی دنبالش به او نمی رسی . دنبالش نروی خودش می آید دنبالت .
48- فقط بگردیم ببینیم رضای خدا در چیست همان را بگیریم .
49- ظرفیت داشته باش همه چیز به تو می دهند .
50- یکی می خواست خود کشی کند آمده بود پیش من . به او گفتم این کار از نظر من جایز است . او تعجب کرد . گفتم زود باش دماغت را بگیر و نفس نکش . می خواستم به او بفهمانم که چقدر نعمت به ما داده است خداوند متعال و ما قدر ناشناسیم . خنده اش گرفت .
51- صداقت با خلق و خالق می خواهند و بس
52- آقای بهجت می فرمودند حرم مشرف می شوید حواستان جمع باشد . گوشه وکنارها افرادی هستند که از افکار و نیات شما آگاهند .
53- حرف زدن و نامه نوشتن به آقا امام زمان علیه السلام برای خودمان خوب است و بعد ریز ریز کنید و در آب روان بریزید .
54- امام صادق علیه السلام فرموده اند که شیعیان جملگی شان به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها به بهشت می روند .
55- هر کاری که از خدا و پیامبر اکرم و حضرت زهرا و ائمه هدی علیهم صلوات الله تعالی بر می آید از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نیز بر می آید . اگر از ایشان توانستی چیزی بگیری و کاری کردی کردی . و الا مشهد و مدینه و هر جای دیگر بروی خبری نخواهد بود .
56- تا انسان لال از بیهوه گویی و زیاده گویی نشود به جایی نمی رسد .
57- ان شاء الله تعالی از آرزوهای جهان روزه بگیرید.
58- آدم عاقل دیر حرف می زند ، کم حرف می زند .
59- شیطان به قدری بلد است ما را گمراه کند که حساب ندارد . خدا لعنتش کند.
60- دعای ابو حمزه ثمالی و مناجات شعبانیه و کمیل و ... وقت خاصی ندارد .
61- مسلمان بر مسلمان 30 حق دارد . آسانترین آن حقوق : هر چه برای خود می خواهی برای او هم بخواهی و هرچه نمی خواهی برای او هم نخواهی . مرحوم لواسانی رحمه الله علیه هر چه برای خود می خرید برای امام قدس سره هم می خرید .
62- در حجره ایام طلبگی سر سفره رفقا بر سر پلو ها بر یکدیگر سبقت می گرفتند و ... من با قیافه ای جدی آنها را بازداشتم و گفتم در شان طلبه ها و بزرگانی مانند شما نیست . آنها آرام شدند و کنار کشیدند . در بین ظرف پلو را قاپیدم و از حجره زدم بیرون !
63- من نمی گم موسیقی ، ولی هر چه انسان را از خدا دور می کند این یا حرامه یا مکروه ای طلبه ، ای دانش آموز ، ای استاد و هر چی که انسان را به خدا نزدیک می کند یا واجب است یا مستحب
64- الان دو تا حرف تو این مملکت هست یکی می گه بگو مولا و هر غلطی می خواهی برو انجام بده آقا این غلط است بعضی ها هم می گن تو دامن امام حسین هم باشی یک گناه بکنی می روی جهنم این هم غلط اندر غلط است مردم را باید امیدوار کرد.
65- اشخاص نبایستی مطرح بشوند غیر از خاندان عصمت و طهارت هیچکس مدال حق نیست .
66- گول کرامات را نخورید گول خرق عادت را نخورید فقط حق .
67- ما از یک جنین و بچه تو شکم مادر کمتر می فهمیم حالا یک H2O و یک ضَرب و ضِرب یاد گرفتیم احساس می کنیم دریای علمیم هیچی نمی فهمیم من نسبت به یک کسی خیلی بیچاره ام اون سقراط است می گه اگر مرا متهم به علم نکنند ادعا می کنم هیچی نمی فهمم البته با نمی فهمم علما و بزرگان با نمی فههم من زمین تا آسمان فرق می کند.
68- هیچ خیانتی به اندازه خیانت به اعتقادات مردم بالاتر نیست مگر شغل آخوندی کسب است اگر آخوندی شغل باشد بدترین مشاغل شغل آخوندی است .
69 - بحث کردن در کیفیت معاد ضرورت ندارد اگر گمراهی نیاورد هدایت هم نمی آورد.
70 - امام زمان کی می آید به ما مربوط نیست تعیین کنیم که یعنی چی برخی افراد وقت خودشان را با این حرف ها تلف می کنند آقا ظهور نزدیک است زمین و زمان داد می کشند ظهور نزدیک است ولی به ما چه که کی می آید ما باید خودمان را برای آن روز آماده بکنیم.
- شب زنده داری بر عمر و روزیتان میافزاید.
- پیامبران و اوصیاء الهی برای این که طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند.
- عاقل بدون ایمان، شیطان است.
- عمر شما در اثر خدمت به مردم زیاد میشود.
- اگر خدا را میخواهی باید از خودیت خودت بگذری.
- باید عمل به دستورات و اوامر معصومین سلام الله علیهم کرد، نه این که ما بتوانیم مثل آنها بشویم.
- حضرت ملک الموت علیه السلام به صورت عمل خودمان ظاهر میشود.
- در اولین قدم سیر و سلوک، پروردگار متعال آزمایش را شروع میکند.
- مقام مراقبه یعنی این که سالک تمام و کمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد.
- اول سفر الی الله سحرخیزی است.
- وسایل وصال به مطلوب را نیز باید دوست داشت.
- تنها راه تشخیص وسوسه شیطانی از نفحات قدسی مراقبه است.
- اگر تحصیلات علمی شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع میشود.
- خدای متعال میفرماید: ای دنیا! خدمتگزار باش کسی را که خدمتگزار من است. یعنی کسی که (همّ او واحد است) و آزار بده کسی را که خدمتگزار توست.
- هر انسانی یک تکلیف اجتماعی دارد و یک تکلیف انفرادی.
- دین، عمل به بندگی حضرت حق است.
- اگر سالک بداند که در شناخت پروردگار چه چیزی نهفته است دیگر به زرق و برق دنیا اهمیت نمیدهد.
- اگر از باب رحمت حق، قصد ورود دارید، باید کمی پول خرج کنید و به فقرا و مسکینان و یتیمان کمک کنید.
- موسی علیه السلام ده سال در مدین، شاگردی کرد و استاد شد. بدون استاد نمیشود سیر کرد.
- اگر اراه کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ایجاد مانع میکند.
- اگر آن دین خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغیها از قلب مفارقت میکند. پس دلیل شلوغی قلبی من اینست که از دین خالص در آن خبری نیست.
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند: اگر کسی ما را دوست دارد باید به دستورات ما عمل کند آیا کافی است کسی بگوید من علی را دوست دارم ولی فعال نباشد و عمل به فرمایشان ایشان نداشته باشد؟!
- باید نه آنقدر تنبل باشید که مردم بگویند کلّ [وبال] بر جامعه است و نه آنقدر فعالیت در دنیا داشته باشید که عرف بگوید چهار دست و پا افتاده روی دنیا.
- روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله از طریق اخلاق عملی است. علم رسول خدا علم رهبانیت نیست.
- علم حقیقی علمی است که انسان را به هدایت خاصه راهنمایی کند. علمی است که او را به احوال دلش آگاه بکند.
- خداوند متعال از جهل نمیگذرد.
- حب دنیا و حب خدا در یک دل جای نمیگیرد. باید از یکی از آنها گذشت.
- خوش خلقی، خوی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، مردم را با اخلاق عملی و با روی خوش به اسلام دعوت کنید.
- گمشده مؤمن حکمت و دانش است. این از ملاقات با امام زمان (عج) بالاتر است.
- علم را برای عمل کردن یاد بگیرید. علت عدم رسیدن ما به مقامات عالیه اینست که ما عمل در کلاسهای قبل نکردیم.
- امر آخرتتان را اصلاح کنید تا امورات دنیای شما اصلاح شود.
- آنچه که شما در سفر آخرت همراهتان دارید علم و عمل صالح خود شما است.
- قدم به قدم عمل خود را با فرمایشات معصومین سلام الله علیهم منطبق کنید.
- تنها یاور شما در مواجهه با حضرت ملک الموت سلام الله علیه عمل صالح شماست.
- تعلقات است که مانع پرواز انسان میشود.
- توفیق شما در سیر الی الله منوط به اینست که چقدر به افراد جامعه احسان میکنید و این در رأس امور است.
- اهل بهشت حسرت هیچ ساعتی از عمر خود را نمیخوردند، الا ساعاتی را که در دنیا در غفلت بودند و ذکر پروردگار متعال را نکرده بودند.
- آن نیرویی که بتواند شما را در مقابل شیطان و نفس محافظت کند محبت به پروردگار متعال است.
- مباد نعمتهای خدای متعال شما را مغرور کند.
- اگر بخواهید از دنیا استفاده کنید باید اول از پله آخرت شروع کنید.
- تا زمانی که توجه به حضرت حق دارید در رحمت خداوند متعال هستید.
- ابلیس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهید این نفس را که استاد شیطان است بکوبید و رامش کنید باید خود را فقیر کنید، باید خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هیچ بدانید.
- بعد از این مرحله، مرحله شب زندهداری است. این دو راه، راه مبارزه با نفس است.
- قلب خانه ملائکه است، صفات رذیله مثل سگهای پارس کنندهای هستند و ملائکه در خانهای که سگ باشد وارد نمیشود.
- آن شیطانی که مسئول نماز شب است از همه قویتر است در وسوسه کردن. اما نسبت به مخلصین اسلحهاش کارگر نیست. مواظب آن شیطان باشید.
- هی در صدد نباشید روایت بنویسید و علم دیگری یاد بگیرید، باید عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستنیهایتان عمل نکردید هر روز از پروردگار متعال دورتر میشوید.
- هر چقدر ایمان مومن ترقی بکند یک غصهای بر او مسلط میشود که نکند حجابی بیاید و بین او و محبوبش جدایی افکند.
- در آخر الزمان شیطان میآید و اول کاری که میکند عقیدهها را میبرد.
منبع:
عالمان شهر اخلاق، سرپرست گروه مولفین سید محمدمهدی طباطبایی
به همراه مفضل و ابو بصیر و ابان بن تغلب خدمت مولایمان امام صادق (ع) شرفیاب شدیم و آن حضرت را دیدیم که بر روی خاک نشسته است و جامه ای خیبری که پوشاکی پشمین است به تن نموده و ان یقه ای نداشت و آستین هایش کوتاه بود ، او همچون مادری جوان مرده با جگری سوخته گریه می کرد ، آثار غم و اندوه بر گونه های مبارکش آشکار و رنگ چهره اش دگرگون گشته بود و اشک فراوان، چشمانش را متورم ساخته بود ، او با این سوز و آه چنین فرمود ؛
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علیَّ مهادی وابتزّت منی راحه فوادی سیدی غیبتک وصلت مصابی بفجائع الابد و فقد الواحد بعد الواحد یفنی الجمع و العدد...
ای سرور من ! غیبت تو خواب را از دیدگانم ربوده ، و دنیا را با تمام وسعتش بر من تنگ نموده و ارامش دلم را از من سلب کرده است . سرور من ! غیبت تو مصیبت مرا همیشگی ساخته و از دست دادن یکی بعد از دیگری جمع ما را پراکنده و سرمایه ما را از بین برده است .
قطرات اشکی که از دیدگانم فرو می ریزد و ناله های دردناکی که بر اثر بلاها و مصیبتهای گذشته از سینه ام بیرون می آید تا بخواهد تسکینی پیدا کند مصیبتهای جانکاه تر و بلاهای بزرگتر آینده را در مقابل چشمان خود احساس می کنم ، بلاهای سختی که با غضب تو آمیخته و حوادث ناگواری که با خشم تو عجین گشته است.
کاش صاحب برسد بنده به زنجیر کند
این جوانان همه را در ره خود پیر کند
هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بُود و دلبر او دیر کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تأثیر کند
کاش از روی ترحم گذرد بر دل من
خود بسازد دل ویرانه و تعمیر کند
کاش صاحب نفسی همدم این خسته شود
که ز گرمی لبش مسأله تغییر کند
چند سالی است که از هجر رخش می گِرییم
کاش با نیمه نگه از همه تقدیر کند
کاش با آن قلم عشق شبی نام مرا
در میان صُحُف فاطمه تحریر کند
کاش روزی بزند تکیه به دیوار حرم
با همان لحن علی نغمه تکبیر کند
کاش جز مجلس او جای دگر پا ننهم
تا فقط مجلس او جان مرا سیر کند
… در هیاهوی زندگی و ازدحام مردم و کثرت اشتغالات و گرفتاریهای کاری و روزانه ، صدایی هرچند ضعیف به گوش می رسد که از عمق وجودمان بر می آید ، تا ما را به خود آورد ، تا ما کمی آنطرف تر از امروز را هم نگاه کنیم و این قدر در کار و شعار و گزارش و مطبوعات و خط و جناح و میز و مهر و امضاء غرق نشویم .
وقتی کسی « مسئول » می شود به دو معنی است یکی اینکه پست و مقامی بدست می آورد و به ریاست و وزارت و وکالت و معاونت و مدیریتی می رسد ، معنای دیگرش آنست که نسبت به بعضی امور و عملکردهایش مورد بازخواست و « سئوال » قرار می گیرد و « مسئول » است .
و ... این معنی اغلب فراموش می شود و مسئولان گاهی در پیچ و خم اشتغالات روزمره از یاد می برند که اگر بر مردم رئیس و بالادست اند ، در پیشگاه خدا بنده اند و فرودست . اگر فرمان می دهند ، خودشان هم تحت فرمان خدایند ، اگر بازخواست می کنند ، خود نیز مورد بازخواست پروردگارند .
گاهی یک قطره از احساس « بندگی » کوهی از غرور و غفلت را ذوب می کند گاهی یک لحظه « بیداری » حباب یک عمر خواب و خیال را می شکند . چه مغتنم و پربهاست ، لحظه ای که یک مسئول ، در حیاط خلوت دلش و گوشه ای از کارهای روزانه اش ، دقایقی با خدای خویش خلوت کند مثل کسی که روبروی اینه می نشیند تا خود را خوب ببیند ، در برابر « آینه عبودیت » بنشیند و به « سیمای بندگی » خود به دقت بنگرد ...
آخرت خود را برای دنیای مردم باختن ، هیچ مقرون به صرفه نیست و از خود و خدا غافل شدن و به مردم پرداختن هم از فرزانگی نیست .
نکند چنان شده باشیم که ؛
بگذاشته ایم آنچه برداشتنی است برداشته ایم آنچه بگذاشتنی است
باشد که غبار نسیان و غفلت بر دل ننشیند
و اگر نشسته است ، برخیزد !...
ارزش چشمان پاک هر یک از اعضای بدن مؤمن نسبت به عبادت پروردگار متعال وظیفه خاصی بر عهده دارد که اگر بدان وظیفه عمل کرد، ارزشمند است. حضرت علی علیه السلام درباره مواظبت و حفاظت از چشمها فرمود: «لَیْسَ فِی الْبَدَنِ شَیءٌ اَقَلَّ شٌکراً مِنَ الْعَیْنِ فَلا تُعطوها سٌؤلَها فَتَشْغَلکُم عَنْ ذِکْرِ اللهِ عَزَّ وَجَل؛ چیزی در بدن کم سپاستر از چشم نیست، خواسته اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می دارد» (بحارالانوار/ ج 101، ص 35 ). رسول خدا صلی الله علیه و آله چشمان با ارزش را این گونه توصیف می کند: «کُلُّ عَیْنٍ باکِیَةٌ یَومَ القِیامَةِ اِلّا ثَلاًًثَةُ اَعیُنٍ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشیَةِ اللهِ وَ عَیْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ وَ عَیْنٌ باتَت ساهِرَة فی سبیلِ الله؛ همه چشمها روز قیامت گریانند جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد» (بحارالانوار/ ج 101، ص 35). چشمی که به نگاه حرام آلوده نگردد، سبب برکات زیر می گردد:
دیدن شگفتیها:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «غُضُّوا اَبْصارَکُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ؛ چشمهایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجایب و شگفتیها را ببینید» (همان/ ص 41).
راحتی قلب:
امام علی علیه السلام فرمود: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ؛ آنکه از نامحرم چشم خود را فرو نهاد، قلبش را راحت کرده است» (شرح غررالحکم، آمدی، ج 5، ص 449).
نیک خویی:
هم چنین آن حضرت فرمود: «مَن غُضَّتْ اَطرافُهُ حَسَنَتْ اَوصافُهُ؛ کسی که نگهاههایش کنترل شود، صفاتش نیکو گردد».
پاداش الهی:
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ نَظَرَ اِلی امْرأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِلیَ السَّماءِ اَوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرْتَدَّ اِلَیْهِ بَصَرُهُ حَتّی یُزَوَّجَهُ اللهُ مِنَ الْحُورِ العینِِ؛ هر کسی زنی را ببیند و بلافاصله دیده اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند مگر خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد» ( بحارالانوار/ ج 101، ص 37).
چشیدن شیرینی ایمان:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ فَمَنْ تَرَکَها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یَجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ؛ نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند». قرآن کریم برای عبرت و راهنمایی مردم، داستانهای گوناگونی را نقل کرده که میان همه آنها از داستان حضرت یوسف علیه السلام به عنوان «احسن القصص» یا زیباترین داستان یاد شده است. در این داستان حضرت یوسف از زشت ترین عمل که «خیانت به ناموس دیگران» است پرهیز کرده، با فراهم بودن تمام مقدمات با توجه به حضور و قدرت الهی، شهوت خود را کنترل کرده و از نامحرم چشم پوشیده است و این کاری بزرگ است که تنها با کمک ایمان به پروردگار انجام پذیر است.
قرآن مجید حضرت یوسف علیه السلام را به عنوان قهرمان میدان «عفاف» مطرح می کند تا جوانان مسلمان که در پی قهرمان یابی و الگوپذیری هستند، از یوسف علیه السلام که شجاعترین مرد روزگار بود پیروی کنند؛ چرا که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «اَشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبُ هَواهُ؛ شجاع ترین مردم کسی است که بر خواهش نفسانی اش چیره شود» (نهج الفصاحه/ پاینده، حدیث 299، ص 58 ).
نکته شایان توجه در داستان حضرت یوسف علیه السلام استمداد از خدای سبحان و پناه بردن به قدرت سرمدی اوست که هیچ چیز جز ایمان به پروردگار نمی تواند جلوی نفس سرکش و غریزه نیرومند شهوت را بگیرد. از امیرمؤمنان علی علیه السلام سؤال کردند: «بما یستعان علی غمض بصر؟؛ به کمک چه چیزی می توان چشم از نامحرم پوشید؟» پاسخ داد: «بالخَمُودِ تَحْتَ السُّلطانِ الْمُطَّلَعِ عَلی سَتْرِکَ؛ با خاموش کردن آتش شهوت، زیر نظر قدرتمندی که بر مخفیگاهت آگاه است» (بحارالانوار/ ج 101، ص 411 ).
عفت:
در برابر عفت نکته ظریف دیگری که در مسأله «ناموس» نهفته است و روایات نیز آن را تأیید کرده اند این است که به هر دستی بدهی به همان دست پس می گیری، چنان که فرموده اند: «کَما تُدینُ تُدانُ؛ آن طور که جزا دهی جزا بینی» ( فروع کافی/ ج 5، ص 553 ).
امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان حضرت موسی علیه السلام مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد، مردی را با زن خود دید، آن مرد را نزد حضرت موسی آورد و از او شکایت کرد. در آن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموسش تجاوز کنند. حضرت موسی به آن دو فرمود: با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند. بنابراین، مؤمن با غیرت هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی کند، چرا که نمی خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد.
هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان *** پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا نگاه کردن به پشت سر زنهایی که عبور می کنند جایز است؟ حضرت پاسخ داد: اگر به ناموس شما این گونه نگاه کنند، خوشنود می شوید؟! آنگاه فرمود: برای مردم همان را بخواهید که برای خود می خواهید (مستدرک الوسائل/ ج 2، ص 555).
خلوت با نامحرم
اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد در حالی که دیگری هم نتواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند، باید از آنجا بیرون بروند. یکی دیگر از راههای پیشگیری از انحراف این است که مؤمن با نامحرم در جای خلوت اجتماع نکند، چرا که دور از چشم مردم، زمینه لغزش و انحراف فراوان است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ و الیَوْمِ الاخِرِ فَلا یَبیتَ فی مَوْضِعٍ تُسمَعُ نَفَسُ امْرأَةٍ لَیْسَتْ لَهُ بِمَحرَمٍ؛ آن که به خدا و روز جزا ایمان دارد نباید در جایی بخوابد که صدای نفس زن نامحرم شنیده می شود». امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «لا یَخْلُوا بِامْرَأَةٍ رَجُلٌ، فَما مِنْ رَجُلٍ خَلا بِامْرَأةٍ الّا کانَ الشًّیطانُ ثالِثَهُما؛ هیچ مردی با زنی (نامحرم) خلوت نکند. اگر مردی با زن بیگانه ای خلوت کند، سوّمی آن دو شیطان است»، هم چین فرمود: «ثلاثَةٌ مَنْ حَفِظَهُنَّ کانَ مَحْصوُماً مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ وَ مِنْ کُل بَلیَّةٍ: مَنْ لَمْ یَخْلُ بِامْرَأَةٍ لایَملِکُ مِنها شَیئاً؛ هر کس سه چیز را رعایت کند، از دست شیطان رانده شده و از هر گرفتاری در امان خواهد ماند: اول اینکه با زن نامحرم خلوت نکند...».
سزای چشم ناپاک
علاوه بر ابتلا به مثل آنچه فرد انجام داده که خود به خود در مسائل ناموسی انجام می گیرد، «چشم ناپاک» از عذاب و شکنجه الهی نیز بی نصیب نمی ماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ مَلَاَ عَیْنَیْهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَراماً حَشاهُما اللهُ عَزَّ وَجَلَّ یَوْمَ القِیامَةِ بِمَسامیرَ مِنْ نارٍ وَحَشاهُما ناراً حَتّی یَقْضِیَ بَیْنَ النّاسِ ثُمَّ یُؤمَرُ بِه اِلَی النّارِِِ؛ آن که چشمانش را از نگاه به زن نامحرم پر کند، روز قیامت، خداوند چشمانش را با میخ های آتشین و از آتش پر کند، تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی کند، سپس امر می شود که او را به جهنم ببرند». اسلام برای پاکدامنی پیروان خویش حتی شنیدن سخنان نامحرم را نیز اگر از روی غرض باشد، ممنوع کرده است. این خود هشداری بجا و حساب شده است که تماس نامشروع با نامحرمان به هیچ عنوان و از هیچ راهی حاصل نشود البته رویارویی جدّی و ضروری و بدون هیچ گونه غرض، آنهم با حجاب کامل اسلامی و با رعایت ادب و سایر مسایل اخلاقی اشکالی ندارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لِکُلِ عُضْوٍ مِنِ ابْنِ ادَمَ حَظّاً مِنَ الزِّنا فَالْعَینُ زِناهُ النَّظَرُ وَ للِّسانُ زِناهُ الْکَلامُ وَ الأُذُنان زِناهُما السَّمْعُ؛ در مورد رابطه نامشروع برای هر عضوی از آدمی سهمی از زناست؛ زنای چشم، نگاه کردن، زنای زبان، سخن گفتن و زنای گوشها، شنیدن (سخن نامحرم) است». همچنین درباره شوخی کردن با نامحرم فرمود: «مَنْ فاکَهَ بِامْرَأَةٍ لا یَمْلِکُها حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَها فِی الدُّنیا اَلْفَ عامٍ فِی النّارِ؛ هر کسی با زن نامحرمی شوخی کند برای هر کلمه ای که با او در دنیا سخن گفته، هزار سال در جهنم زندانی می شود» ( ثواب الاعمال/ ص 334).
امیر مؤمنان علی علیه السلام برای گریز از خطر آلوده شدن و رهایی از دام شیطان هنگام رو به رو شدن با نامحرم، این گونه رهنمود می دهد: اگر یکی از شما زنی را دید و خوشش آمد، چشم از او برداشته، نزد همسر خود رود که آنچه او دیده است، همسرش نیز دارد و مواظب باشد که شیطان را بر دل خویش راه ندهد و آن که متأهل نیست، دو رکعت نماز بخواند و خدا را زیاد سپاس گوید و صلوات بر پیامبر و خاندانش فرستد، آنگاه از فضل خدا بخواهد و خدا نیز با رحمت خویش او را از راه مباح بی نیاز می گرداند ( تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 589 ).