< codeBase=http://download.macromedia.com/pub/shockwave/cabs/flash/swflash.cab#version=6,0,40,0 height=50 width=50 classid=clsid:D27CDB6E-AE6D-11CF-96B8-444553540000>
>راستی بهشت آدمها کجاست؟
این سوال را اگر از ما بپرسید خواهیم گفت: بهشت در چند قدمی شماست.
مگر نه اینکه در بهشت دروغ روا نیست؛ مگر نه اینکه در بهشت تعدّی و جور نیست؛ مگرنه اینکه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا می زند و بس؛ و مگر نه اینکه...
در همین دنیا عده ای هستند که حتی برای یک بار هم حاضر نیستند ولو به شوخی و گزاف، لب به دروغ باز کنند، یا اینکه سر سوزنی به کسی ستم ورزند؛ عده ای که جز برای رضایت خدا قدم بر نمی دارند و جز برای خدا سخن نمی گویند.
می نشینند برای رضایت خدا؛ برمی خیزند برای رضایت خدا؛ دوست می دارند برای رضایت خدا؛ دشمن می دارند برای رضایت خدا ...
مگر بهشت معهود چیزی جز رضایت محبوب و لذتی جز انس و تقرب با معشوق است.
پس چرا ما آدمها نقد را رها کردیم و دل در گرو نسیه دادیم.
آری در اینجا هم می توان بهشتی ساخت دنیایی و دنیایی ساخت بهشتی.
می توان در دار دنیا به دیدار دلدار امید داشت و دنیا را روزنه ای به سوی بهشت انگاشت.
پس در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید؛ در دنیا زندگی کنید و لی از دنیا بگذرید تا به بهشت درآیید.
(لطفا ادامه ماجرای آدمها و بهشتشان را از اینجا بشنوید)
بهشت نصیبتون برگرفته از سایت تبیان
- مولا جان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت، که معجزه مهدوی(علیهالسلام) به وقوع خواهد پیوست و آستان کبریایی تو برای همیشه؛ در آغوش آرزومندان خواهد بود!
ما را بگیر دست، که از پا افتادهایم آقا! به حق تربت پنهان مادرت(علیهاالسلام) !
- امام صادق علیهالسلام فرمود:
کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده است یا آن را نپذیرفتهاند، با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازهای که او را بازداشته از او پذیرفته میشود.
افتاده ایم و مسکین دلداده ایم و عاشق مولای بی پناهان آقا امام صادق
شهادت آقا امام صادق علیه السلام ششمین اختر تابناک آسمان امامت بر عموم مسلمانان تسلیت باد
محضر مبارک حضرت آیت ا... العظمی جناب آقای طباطبایی
سلام علیکم و رحمه ا...
جوانی هستم 22 ساله که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی می کنم که هوای نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارد و مرا اسیر خود ساخته است و سبب بازماندن من از حرکت به سوی ا... شده اند. درخواستی که از شما دارم اینست که بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاٌ نصیحت نمی خواهم، بلکه دستورات عملی برای پیروی لازم دارم. 23/10/55
پاسخ علامه:
السلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در نامه مرقوم داشته اید، لازم است همتی برآورده و توبه ای نمایید، به مراقبه و محاسبه بپردازید. به این نحو که هر روز که هنگام صبح از خواب بیدار می شوید، قصد جدی کنید که هر عملی که پیش میآید رضای خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت بطوری که اگر نفع اخروی نبود، انجام نخواهید داد و وقت خواب چهار پنچ دقیقه در کارهایی که روز انجام داده اید و یکی یکی از نظر خواهید گذراند. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، شکر بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار کنید. این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش گرچه در ابتدا سخت است و در ذائقه نفس تلخ، ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مستحبات (حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی) را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز حالات خود را برای بنده بنویسید. انشاءا... موفق خواهید شد.
شاعر: محمد رضا آغاسی
موضوع: در رثای سرور زنان دو عالم، فاطمه زهرا (س)
حجم: 2.96 مگابایت
بی نهایت زیباست... من که خیلی خوشم آمد از اینجا دانلود کنید. (راست کلیک کنید و save target as را کلیک کنید)
بعد از نماز صبح و خواندن زیارت عاشورا، به سمت منطقه مورد نظر در تپه هاى فکه حرکت کردیم. از روز قبل، یک شیار را نشانه کرده بودیم و قرار بود آن روز درون آن شیار به تفحص بپردازیم.
پاى کار که رسیدیم، بچه ها «بسم الله» گویان شروع کردند به کندن زمین. چند ساعت شیار را بالا و پائین کردیم، ولى هیچ خبرى نبود. نشانه هاى رنج و غصه در چهره بچه ها پدیدار شد. ناامید شده بودیم. مى خواستیم به مقر برگردیم، اما احساس ناشناخته اى روح ما را به خود آورده بود. انگار یکى مى گفت: «نروید... شهدا را تنها نگذارید...».
بچه ها که مى خواستند دست از کار بکشند، مجدداً خودشان شروع کردند به کار. تا دم اذان ظهر تمام شیار را زیررو کردند. درست وقت اذان ظهر بود که به نقطه اى که خاک نرمى داشت، برخوردیم و این نشانه خوبى بود. لایه اى از خاک را کنار زدیم. یک گرمکن آبى رنگ نمایان شد. به آنچه که مى خواستیم، رسیدیم. اطراف لباس را از خاک خالى کردیم تا ترکیب بدن شهید بهم نخرود، پیکر جلویمان قرار داشت. متوجه شدیم شهید به حالت «سجده» بر زمین افتاده است.
پیکر مطهر را بلند کرده و به کنارى نهادیم و براى پیدا کردن پلاک، خاک هاى محل کشف او را «سرند» کردیم ولى متأسفانه از پلاک خبرى نبود.
بچه ها از یک طرف خوشحال بودند که سرانجام شهیدى را پیدا کرده اند و از طرف دیگر ناراحت بودند که آن شهید عزیز شناسایى نشد و همچنان گمنام باقى مى ماند. کسى چه مى داند؟ شاید آن عزیز، هنوز هم «گمنام» باقى مانده باشد.
برگرفته از کتاب تفحص - [مجموعه خاطراتی از زبان بچه های گروه تفحص]
سلام
همیشه گفتم که بحث خداحافظی نزنیم...
چون خداحافظی بین ما آدمها معنی نداره...
چون این دنیا اینقده کوچیکه که حتی اگه بخواهیم از هم فرار کنیم بازم ممکنه همدیگه رو پیدا کنیم
این بار داریم با یه عزیزی خداحافظی می کنیم که میشه گفت شاید دیگه تو عمرمون نبینیمش
عزیزی که خودش ما رو دعوت کرد اما دیر قدرشو فهمیدیم
فقط در همین حد فهمیدیم که الان باید خداحافظی کرد ... بله
ای ماه رحمت حق ... با رافت حق ...به دل صفا دادی
قلب شکسته ما ... خسته ما ... شفا شفا دادی
شود تو را آیا ... دوباره من بینم ؟
به وصف دل جویم ... دوباره بنشینم ؟
ای ماه خوب صیام ...ماه قیام ...مرا شفاعت کن
بی تو من خون جگرم .. این چشم ترم ... نظر به حالم کن
خدانگهدارت ، خدانگهدارت ، خدانگهدارت
یادش بخیر اول ماه رمضونی چقدر به خودم قول داده بودم...چقدر خیر سرم برنامه ریزی کرده بودم
گفته بودم مثلا بچه خوبی میشم و امسال سحرها هر روز دعای سحر میخونم
گفته بودم مثلا بچه خوبی میشم و شب ها باهات راز و نیاز بکنم
گفته بودم مثلا بیشتر یاد تو باشم
گفته بودم مثلاکلی قرآن بخونم
گفته بودم مثل بچه آدم ، حرفاتو گوش کنم و بهش عمل کنم
اما باز نشد......یعنی هیچ وقت مثله اینکه قرار نیست بشه
باز رفت تا یه سال دیگه
اگه زنده موندم
اگه سلامت و تندرست باشم
اگه راه رو گم نکرده باشم
اگه تو شب قدر تو اون لوح محفوظت نوشته باشی که باشم یا نه
پس فعلا
خداحافظ دعای سحر
خداحافظ ندای ربنا
خداحافظ سفره افطاری و دعای مستجاب
خداحافظ ماهی که سحری بیدارمون میکردی تا لاقل نماز صبح را سر جاش بخونیم
خداحافظ ماهی که بوی مهربونیتت همه جا رو گرفته بود
خداحافظ ماهی که نفس کشیدن توش عبادت بود
خداحافظ ماهی که برامون جود و فضل و کرم خدا رو ثابت کردی ...
یعنی گفتی حتی خوابمون در این ماه حکم عبادت رو داره
خداحافظ ماهی که به زور هم شده ، یه چیزهایی بهمون دادی تا دست خالی از این مهمانی خارج نشیم
خداحافظ ماهی که شیطان را هم در غل و زنجیر کرده بودی تا راحت تر بتونیم خودمون رو از منجلاب گناه نجات بدیم
خداحافظ امضای قشنگ:
اللهم طهر قلبی من النفاق ، و عملی من الریا ، و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه
خدایا قلبم را از نفاق ، عملم را از ریا ، زبانم را از کذب و دروغ ، و چشمم رو از خیانت پاک کن
یه چیزی:
شما با رمضان عزیز و خوب کاری ندارید؟ خداحافظی نمی کنید؟
پس زود باشید ساعات آخرشه هااا...داره میره هاااا
داره سفره اش رو جمع میکنه هاااا
یا علی
اللهم طهر قلبی من النفاق ، و عملی من الریا ، و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه
خدایا قلبم را از نفاق ، عملم را از ریا ، زبانم را از کذب و دروغ ، و چشمم رو از خیانت پاک کن
تبیان
شب قدر، شبی است که باید در عاشقی ثابت قدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جُست و به نیایش پرداخت. شب قدر، شبی است که باید به نیازمندان رسید و دانایی طلبید. شب قدر، شبی است که باید به یاد روی آن محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، عاشقانه نالید و دیدار روی او را از خدا طلبید.
شب قدر، مهلتی است برای همه آنان که عمر خود را به بیراهه رفتهاند، تا لحظهای به خود آیند و اندیشه کنند در اینکه چیستند، کیستند، از کجا آمدهاند و به کجا میروند، و تا فرصت باقی است، به جبران گذشتهها بپردازند .
منبع : سایت تبیان (ویژه نامه شبهای قدر)