فردی که با بسم الله از روی آب گذشت
اثر و ارزش "بسم الله" گفتن
در آموزههای دینی به ما یاد دادهاند که وقتی میخواهی کاری را شروع کنیم؛ با نام خدا آغاز کنیم. چرا که در روایت آمده است هر کاری که بدون نام و یاد خدا آغاز شود ابتر میماند و به نتیجه نمیرسد.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: سزاوار است هنگامى که کارى را شروع مىکنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بسم الله بگوئیم تا پر برکت و مبارک باشد.
گفتن ذکر "بسم الله" یعنى هم با نام خدا شروع مىکنم و هم از ذات پاکش استمداد مىطلبم. هنگامى که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز مىکنیم؛ خداوندى که قدرتش مافوق همه قدرتها است، سبب مىشود که از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس کنیم، مطمئنتر باشیم، بیشتر کوشش کنیم، از عظمت مشکلات نهراسیم و مایوس نشویم، و نیز نیت و عمل خود را پاکتر و خالصتر کنیم.
آیةالله مظاهری میفرماید که انسان وقتی "بسمالله" میگوید باید چهار هدف در نظرش باشد:
بسم الله الرِّحمن الرِّحیم، به نام خدا برای عظمت او.
بسم الله الرِّحمن الرِّحیم، برای این که کارم مبارک باشد، پربرکت باشد.
بسم الله الرِّحمن الرِّحیم، برای این که در کارم کمک بگیرم از خدا.
بسم الله الرِّحمن الرِّحیم، برای این که کارم برای خدا باشد، یعنی خلوص و توحید افعالی.(1)
حتی غذای شبههناک را میشود با بسم الله حلال کرد. در این زمانه خوردن مال حلال خیلی دشوار است. در روایات میخوانیم در دوره آخرالزمان همه رباخوار میشوند و آنهایی که خیلی دور هستند بالاخره رنگ گرد ربا به دامنشان میرسد. خوب در این شرایط چه بکنیم؟ با "بسم الله" باید این شبهه را رفع کنیم. و اگر خالص بگوییم با این "بسم الله" خیلی کارها میتوان کرد.
در جنگ ایران و عراق فرماندهشان آمد سراغ فرمانده ایرانی و میخواست او را بکشد. گفت شنیدم شما با «بسم الله الرِّحمن الرِّحیم» خیلی کارها میتوانید بکنید. فرمانده ایرانی گفت بله.
فرمانده عراقی یک قدری زهر که اگر هر کجا میریختند آنجا را ذره ذره میکرد؛ به کف دست آن ایرانی ریخت و گفت: اگر راست میگویی با "بسم الله" این زهر را بخور.
مسلم بود اگر به حسب ظاهر میخورد جوارح داخلی بدنش پاره پاره میشد. آن ایرانی یک «بسم الله الرِّحمن الرِّحیم» گفت و زهر را ریخت در دهان خود و هیچ مشکلی برایش پیش نیامد. و اینگونه بود که نقشه فرمانده عراقی، نقش بر آب شد. (2)
روزی معلم مکتبی به شاگردانش گفت هر کس «بسم الله الرِّحمن الرِّحیم» بگوید؛ میتواند روی آب راه برود. یکی از شاگردان پاکدل که سلامت نفس داشت و غذای حلالخور بود؛ دید، عجب چیز خوبی. چون او برای این که به کلاس برسد باید مسیر زیادی را طی میکرد تا به پل برسد و به کلاس برود.
معلم گفت از روی آب که نمیشود گفت: "بسم الله" میگوییم و از روی آب میرویم. از وقتی که شما این مورد را گفتید من هر روز با "بسم الله" از روی آب رفت و آمد میکنم.
معلم آهی کشید و گفت آن زبانی که تو داری من ندارم. آن دلی که تو داری من ندارم والا معلوم است که با "بسم الله" میشود زهر را خورد و آن زهر اثر نگذارد، با "بسم الله" میشود روی آب راه رفت.
خلاصه کلام این که گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» خیلی اثرات دارد و خوب است که به گفتن آن عادت کنیم چرا که در آخرت به دردمان میخورد.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
چون روز قیامت شود به بنده خدا امر میشود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ میشود میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ مینهد. آتش دوزخ هفتاد هزار سال راه از او دور میشود.
در روایت دیگری آمده چون بنده خدا را پای میزان حساب حاضر میکنند و نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" داشته این ذکر را بر زبان جاری میکند و نامه اعمال را به دست میگیرد. چون نامه اعمال را میگشاید آن را سفید میبیند در حالی که هیچ نوشته و عمل بدی در او نمیبیند.
بنده گنهکار به فرشتگانی که حاضرند میگوید: در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم.
فرشتگان گویند: در همین نامه، تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت "بسم الله الرحمن الرحیم" همه آنها محو شد.(3)
پینوشتها:
1- ذیل تفسیر سوره حمد .
2- برگرفته از سخنان آیةالله مظاهری .
2- منهج الصادقین، ج1، ص33 .
فرزند دلبندم،
سلامی دلپذیرتر از نسیم بهاری و خوشبوتر از گلهای کوهساری و گرمتر از چشمه خورشید و روشنتر از سپیدهدمان به تو تقدیم میدارم؛ سلامی برخاسته از پرده جان، سلامی پرورده شور و اشتیاق.
گرامی فرزندم،
ای شکوفه آرزو و بهار امیدم، امید آن دارم که چون باد همیشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمتشکاف و چون مهر، همیشه پرتوافشان و چون بدر، هماره شبزندهدار و چون شباهنگ همه شب سحرخیز باشی.
ای دلپسند دلخواه،
دلم میخواهد چون ستاره بر لب بام هستی بدرخشی و چون کهکشان از افقهای بلند بتابی؛ چون قلّه هیمالیا، بر آسمان سرکشی و چون شفق، نور آفتاب را در سینه خود نگهداری؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گیری و چون مسیح بر آسمان عروج کنی؛ چون امواج یک لحظه از حرکت بازنایستی؛ چون دریا عمیق و بیکران باشی. دلم میخواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشی؛ چون براق، مرکب جان خویش گردی و آسمانها را درنوردی تا پیمبر جانت را به معراج قُرب جانان برسانی. دلم میخواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کمیل و در شوق و استقامت حجر بن عدی، در بیان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اویس قَرن و در صبر و ثبات، زینب زمان باشی.
نور چشمم،
چشم دارم که کم از ذره نباشی که با همه خردی، همتی بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پای از سیر و دست از طلب نکشد.
ذر? خرد به خورشید رسید از سبـکی ماند سرگشـته به راه آن که سبـکبار نشد آشنا باش کزین پـرده خبرها شنـوی گوش بیـگانه ز اسرار، خبـردار نشد.
میخواهم کم از نخل نباشی، نمیبینی که با همه ضعف و ناتوانی چه شیرینکار و سازماندیده و پرتلاش، دوستنواز و دشمنگداز است. جز از گلهای پاک ننوشد؛ از گلهای هرزه و بدبو بپرهیزد و جز بر گیاهان پاک ننشیند و برنخیزد.
میخواهم دریا باشی نه حباب، دریا باشی که قطرات سرگردان باران و رودهای بیقرار و جویها و نهرهای بیپناه را در سینه خود جای دهی و از الطاف بیدریغ خویش همه را بهرهمند سازی، حباب نباشی که سبکمایه و تنگحوصله بوده، از پروا آکنده باشی که فرجام هوا زوال و فناست.
حباب آسا هوای خودنمائی کرد دلتنگم شدم هم صحبت دریا چو ترک این هوا کردم.چو دریا باش که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهری آراسته دارد و باطنی خراب، بر باطن تهی خویش پرده از ریا و تزویر کشیده و سر به کبریائی برافراخته است و بدین جهت است که بدعاقبت است؛ نسیمی پردهاش بدرد و بادی آبرویش ببرد.
میخواهم چون شمیم گلهای کوهستانی باشی که از خود بهدرمیرود و به نقطههای دور پراکنده میگردد تا از عطر خویش دلهای پریشان را جمع و جانهای محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خویش پیچی و چون گردباد خودمحور باشی، نبینی که شعله از خودخواهی، دور و نزدیک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوری، غبار برانگیزد و فضا را تیره سازد؟!
فرزند دلبندم،
نصیحتی خواسته بودی، چند جمله مینویسم شاید از آن میانه یکی کارگر افتد و تو را میسزد که اندرز پدر به جان بپذیری که هم تو شایسته و عاشقی و هم من، دلسوز و مشفق.
فرزندم،
در ره منزل لیـلی که خطرهاست در آن/شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشی// غوطه در اشک بزن، کاهل طریقت گویند/پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز!
عزیزم،
دعای کمیل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردی. خوب بیندیش که علی (علیهالسلام) چه میگوید و آثار شوم گناه را چگونه بیان میفرماید. گاهی گناه، بلا نازل میسازد و گاه برکت میبرد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده میگردد؛ گاهی حلاوت عبادت را از آدمی میگیرد که دل از گناه تیره میشود و توفیق از انسان دور میگردد. آن گاه در پایان دعا، بیتابی علی را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحی خون از بدن رفته و چون زمینخوردهای دست و پا شکسته و چون مصدومی در تصادف متلاشی گشته، دست استغاثه برمیآورد و فریاد برمیدارد و پریشان و بیطاقت مینالد که خدایا زود باش، شتاب کن، همین شب، همین ساعت، همین لحظه دستم را بگیر که میافتم، توفیقم بخش که این زهر هلاکم میکند، درمانم کن که این درد هم اکنون مرا میکشد. از درد به خود میپیچد که هر نفس، خطر مرگ تهدیدش میکند، ناله میزند و خدا را قسم میدهد که: «...ان تهب لی فی هذه اللّیله و فی هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...»
راستی چه بیانصافی و بزرگستمی است که انسان با مولای مهربان خویش درافتد و با آن همه عنایت و نوازش و مرحمت که از او میبیند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نماید. آه، چه بیشرمی از این بالاتر و چه وقاحتی از این زشتتر؟ و چه گستاخی از این رسواتر؟ آه، چه خجلتآور است که او با بینیازی، ناز تو کشد و تو با آن همه نیاز، به او پشت کنی!! او تو را فراخواند و تو فاصله گیری و به عقب برگردی؛ او در حق تو، وفا کند در پی وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پیاپی و نوایت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کنی بر سر جفا و جرئت ورزی در پی جرئت!! دعوتش را نپذیری و محبتش را ناسپاسی کنی. کفران ورزی و سرپیچی کنی. وای و صد وای از این جسارت که او تو را جوید و خواند و تو از او در غفلت به سر بری. او به تو رو میآرد و تو از او بگریزی. او به گرمی پاسخت گوید و تو دعوتش را اجابت نکنی.
عزیز من،
هر گناهی جسارت به خداست. این همه جسارت را چگونه تحمل میکنی؟! آیا روزی میتوانی آن را تلافی کنی. دعای توبه زین العابدین را بخوان؛ ببین و بیندیش، بخوان و بازخوان. بنگر که چگونه گناه در نظر وی عظیم و غیرقابلجبران است. میفرماید: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پیکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آنقدر رکوعم را طولانی کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آنقدر به خاک افتم تا مهرههای گردنم از کار افتد و اگر تلافی گناه را همه عمر به جای نان و آب، خاک و خاکستر خورم با این همه شایسته بخشش یک گناه نگردم.»
فرزندم،
فرزندم،
خلِّ الذنوب صغیرها و کبیرها فَهُوَ التُّقی لا تُحقِرنَّ صغیرهً ان الجِبال مِن الحِصی
و امام بزرگوار موسی بن جعفر(علیهالسلام) فرمود: «خشم خدا در میان گناهان پنهان است، پس هیچ گناه را مرتکب مشو چه دانی شاید همان گناه کمینگاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهی شد.»
عزیزم،
هر چند که پند در جهان بسیار است پندی دهمت که گوهری شهوار است
مشمار گنه خرد و گر چند کم است یک شعله کم آفت صد نیـــزار است
اگرچه سخن به درازا کشید، بگذار سخنی دیگر از زینالعابدین(علیهالسلام) که دردشناس و درماندان است، در خطر گناه، برای تو بخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل منی و دریغم آید که تو را از خطرات گناه در حدّ توان خویش آگاه نسازم. دوست دارم که تو را پیش از سقوط در چاه، بیدار سازم تا به چاه نیفتی و اگر خدای ناکرده افتادی، رهائی خویش را به سرعت چاره جوئی و در چاه نمانی که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستین از مناجات پانزدهگانه زینالعابدین(علیهالسلام) چنین میخوانی: «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی وَ جَلّلنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی؛ یعنی، خدایا گناهان لباس ذلّت و خواری بر تنم پوشانده و دوری از تو جامه بدبختی و بیچارگی در برم کرده و جنایت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.»
فرزند محبوبم،
از تو که کم گناه کردهای و دلی پاک و باصفا داری، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنهکارت را فراموش کنی، تو را به خدا میسپارم.
خداحافظ
پدرت محمدحسین بهجتی
در دنیا مکانهای مختلفی وجود دارد که از نظر قداست و اهمیت با هم متفاوت هستند. مثلا در کشور عزیز ما ایران، حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام مکانی است که سالانه میلیونها زائر مشتاق را پذیراست و همه آن ها دوری و سختی راه را با جان و دل پذیرا می گردند تا لحظاتی در کنار مرقد منور ایشان حضور یابند.
در طول سال هم زمانهای مختلف و متفاوتی وجود دارد. مثلا در طول هفته برای شب و روز جمعه خصوصیات ممتازی نسبت به روزهای دیگر هفته بیان شده است. اگرچه همه روزها، روز خداست ولی خود خداوند متعال برای شب و روز جمعه خصوصیت و ویژگیهای متفاوتی قرار داده است. زمان همانند ابری است که به سرعت از جلوی چشم ما در آسمان ناپدید می شود. اگر از فرصتهای طلایی که در زندگی به دستت می رسد استفاده صحیح نکردی، آن زمان و فرصت از دست رفته قابلیت بازگشت و جبران ندارد.
با این مقدمه کوتاه نظری به این روایت امام کاظم علیه السلام توجه کنیم.
«کسی که روز اول دهه ذی الحجه را روزه بگیرد، خدا برای او روزه هشتاد ماه را خواهد نوشت و اگر نه روز این دهه را روزه بگیرد، خدا برای او روزه یک عمر را خواهد نوشت»
اما یک نکته مهم:
گرسنگی کشیدن تنها هدف روزه گرفتن نیست. روزه و تحمل اختیاری گرسنگی یک تمرین هست. تمرین افزایش صبر و استقامت و بردباری تا در میدان زندگی و در مقابل مشکلات و سختیها و خواهشهای نامشروع نفسانی بتوانیم با اراده و اختیار ایستادگی کنیم. منبع سایت تبیان
- هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می شود، آن کسی که از رنج های ملت فلسطین دلش خون است ... آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی را تشکیل بدهند که بشریت را به سمت کمال هدایت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگیرند، آن کسی که این احساسات و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.
مقام معظم رهبری
بیست و نهمین سالگرد تشکیل بسیج به فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) بر تمامی بسیجیان مخلص مبارکباد
غیبت گناهى است که غیبت کننده به تنهایى نمىتواند آن را انجام دهد. پس شنونده غیبت در تحقق این گناه سهیم است؛ مگر آن که با غیبت کننده مخالفت کند و او را از غیبت باز دارد و در جایى که نمىتواند با او مخالفت نماید و او را از غیبت منع کند باید از شنیدن غیبت خوددارى نماید و در قلب خویش با غیبت کننده مخالف باشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مَن رَدّ الخَلایق عَن عَرض اَخیهِ بِالغیبِ کانَ حَقاً عَلى اللَّه اَن یرد عَن عِرضِهِ یَومَ القیامة.(1)
کسى که مردم را از تعرض به آبروى برادرش در غیاب او باز دارد بر خداوند است که در روز قیامت آبروى او را نگه دارد.»
امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمودند: «مَن اَغتیب عِنده اَخوهُ المُؤمِن فَنصره و اَعانه نَصره الله فِى الدنیا و الاخره و مَن لَم یَنصره و لَم یدفع عنهُ و هو یَقدر عَلى نُصرته و عَونه خَفضه الله فى الدنیا و الاخره
کسى که چون برادر مؤمنش را در نزد او غیبت کنند او را یارى دهد خداوند او را در دنیا و آخرت یارى مىدهد و کسى که او را یارى نکند و بدگویى را از او دفع ننماید در حالى که بر یارى او تواناست، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار خواهد کرد.