سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده گناه می کند، پس دانشی را که پیشترمی دانسته، از یاد می برد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :134
بازدید دیروز :118
کل بازدید :504132
تعداد کل یاداشته ها : 243
103/9/3
8:44 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
فواد[114]
در باغ شهادت را نبسته اند. کلیدش را هم کسی نشکسته است. جنگ همان جنگ است. از آغاز تاریخ تا پایان آن همواره نزاعی بین حق و باطل وجود داشته و خواهد داشت. جنگ ادامه دارد. تنها این مختصات جنگ است که تغییر می کند و این ماییم که باید زمین جدید بازی را خوب بشناسیم. باید جبهه ها را پیدا کنیم. سکوت در این میدان جایز نیست. نشستن به منزله همراهی با دشمن است. باید برخیزیم. زمانی کشور به کسانی نیاز داشت که سلاح بر دوش بگیرند. امروز به کسانی نیاز دارد که تولید علم را کلید بزنند؛ به کسانی که مقابل منافقان داخلی بایستند؛ به کسانی که مقابل اندیشه های فاسد وارداتی قد علم کنند؛ به کسانی که از گفتمان انقلاب دفاع کنند؛ به کسانی که نرم افزار انقلاب را تدوین کنند؛ به کسانی که مقابل انقلابیون شرمنده بایستند؛ به کسانی که حاضر باشند از خودشان عبور کنند؛ به کسانی که حاضر باشند هزینه بدهند؛ به کسانی که فقط با خدایشان معامله کنند.

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی وبلاگ گروهی فصل انتظار همفکری بتلیجه نمازگذار این راه بی نهایت مکاشفه آخرالزمان و منتظران ظهور یک لحظه با یک طلبه! ● بندیر ● سجاده ای پر از یاس در کوی بی نشان ها د نـیـــای جـــوانـی ... حبل المتین ... جبهه وبلاگی غدیر ● رایحه ● جاکفشی عروج تخریبچی هیات محبان بقیةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه شلمچه جاده خاطره ها .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رنگارنگه یک فنجان شعر سلام شهدا سرافرازان یک ایحسب الانسان ان یترک سدی «نجوای شبانه» رند نور توشه آخرت نشانه ساحل نشین اشک بچّه شهید (به یاد شهدا) شهدای دفاع مقدس شهید قنبر امانی چفیه استشهادی خط سوم نگاه منتظر مرصاد صفحات خط خطی فرشتگان رنجور در حسرت شهادت قبیله ی زمین شریعت پاینده کلک بهار مهندسی متالورژِی فدایی سید علی از فرش تا عرش بر و بچه های ارزشی دوزخیان زمین شش گوشه نه آبی .. نه خاکی یا زهرا(س) یادگار آل یاسین نورهدایت امیدزهرا هامون و تفتان صبح دیگری در راه است .... شاهد کشکول سیب گلاب نسیم وحی عوامل پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟ عکس جالب مهدیار دات بسیجی کبوترانه من هیچم علوم قرآنی Quranic Sciences آفرینش قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته گنجینه قصار خودت va خودم .: حرف دل :. کجایید ای شهیدان خدایی ● باد صبا ● سیب سرخ انتظار فوتوبلاگ وصال نشانه های ظهور موعود پرواز نیلوفرعاشق طلبه میلیونر حریم یاس یکدلی در سفر زندگی شهید امر به معروف زوبونی عشق حسین(ع) و در باره ی معصومین نیم پلاک یعنی شهید وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا وبلاگ ایران اسلام در گوشی با خدا مشهد وبلاگ خاطرات مخلصات سوخته دل با معرفت ترنم بهاری یادداشت پرس و جو حاج صالح رهپویان وصال تمنای وصال بیقرار ظهور امتداد استخاره با قرآن مداحی و مولودی پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان تجلی اعظم شیعه نیوز شبهای پیشاور بهترین ها امام موسی صدر شهید چمران سایت اطلاع رسانی استاد مصباح یزدی گل گفته معبر خدای که به ما لبخند میزند بسیج . خودباوری . شکوفائی و نوآوری واحد106 لشگرامام حسین وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا گنجینه معرفت بی قرار سلام113 آفتاب مهربانی فرزند شهید بسیجی مردان بی ادعا بسم رب المهدی ما زنده ایم مبلّغ مجمع فرهنگی مذهبی بهشت نور .::: مجاهدین ولایت :::. شجره طیبه قدسیان شمیم رضوان نقطه رهایی رایحه وصال فاطمه برترین بانوی جهان ستاد یادواره شهدای ارسباران جهان شناسی رهرو شهیدان

نامه ای به فرزندم

فرزند دلبندم،

سلامی دلپذیرتر از نسیم بهاری و خوشبوتر از گل‌های کوهساری و گرمتر از چشمه خورشید و روشنتر از سپیده‌دمان به تو تقدیم می‌دارم؛ سلامی برخاسته از پرده جان، سلامی پرورده شور و اشتیاق.

گرامی فرزندم،

ای شکوفه آرزو و بهار امیدم، امید آن دارم که چون باد همیشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمت‌شکاف و چون مهر، همیشه پرتو‌افشان و چون بدر، هماره شب‌زنده‌دار و چون شباهنگ همه شب سحرخیز باشی.

 

ای دل‌پسند دلخواه،

دلم می‌خواهد چون ستاره بر لب بام هستی بدرخشی و چون کهکشان از افق‌های بلند بتابی؛ چون قلّه هیمالیا، بر آسمان سرکشی و چون شفق، نور آفتاب را در سینه خود نگهداری؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گیری و چون مسیح بر آسمان عروج کنی؛ چون امواج یک لحظه از حرکت باز‌نایستی؛ چون دریا عمیق و بی‌کران باشی. دلم می‌خواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشی؛ چون براق، مرکب جان خویش گردی و آسمان‌ها را درنوردی تا پیمبر جانت را به معراج قُرب جانان برسانی. دلم می‌خواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کمیل و در شوق و استقامت حجر بن عدی، در بیان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اویس قَرن و در صبر و ثبات، زینب زمان باشی.

نور چشمم،

چشم دارم که کم از ذره نباشی که با همه خردی، همتی بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پای از سیر و دست از طلب نکشد.

ذر? خرد به خورشید رسید از سبـکی ماند سرگشـته به راه آن که سبـک‌بار نشد آشنا باش کزین پـرده خبرها شنـوی گوش بیـگانه ز اسرار، خبـر‌دار نشد.

می‌خواهم کم از نخل نباشی، نمی‌بینی که با همه ضعف و ناتوانی چه شیرین‌کار و سازمان‌دیده و پرتلاش، دوست‌نواز و دشمن‌گداز است. جز از گل‌های پاک ننوشد؛ از گل‌های هرزه و بدبو بپرهیزد و جز بر گیاهان پاک ننشیند و برنخیزد.

می‌خواهم دریا باشی نه حباب، دریا باشی که قطرات سرگردان باران و رودهای بی‌قرار و جوی‌ها و نهرهای بی‌پناه را در سینه خود جای دهی و از الطاف بی‌دریغ خویش همه را بهره‌مند سازی، حباب نباشی که سبک‌مایه و تنگ‌حوصله بوده، از پروا آکنده باشی که فرجام هوا زوال و فناست.

حباب آسا هوای خودنمائی کرد دلتنگم شدم هم صحبت دریا چو ترک این هوا کردم.چو دریا باش که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهری آراسته دارد و باطنی خراب، بر باطن تهی خویش پرده از ریا و تزویر کشیده و سر به کبریائی برافراخته است و بدین جهت است که بد‌عاقبت است؛ نسیمی پرده‌اش بدرد و بادی آبرویش ببرد.

می‌خواهم چون شمیم گل‌های کوهستانی باشی که از خود به‌درمی‌رود و به نقطه‌های دور پراکنده می‌گردد تا از عطر خویش دل‌های پریشان را جمع و جان‌های محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خویش پیچی و چون گردباد خودمحور باشی، نبینی که شعله از خودخواهی، دور و نزدیک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوری، غبار برانگیزد و فضا را تیره سازد؟!

فرزند دلبندم،

نصیحتی خواسته بودی، چند جمله می‌نویسم شاید از آن میانه یکی کارگر افتد و تو را می‌سزد که اندرز پدر به جان بپذیری که هم تو شایسته و عاشقی و هم من، دلسوز و مشفق.

فرزندم،

بزرگترین مانع رسیدن به کمال آلوده بودن به گناه است که گناه سمّ قتّال است و اسباب وبال. هر اندازه از گناه فاصله گیری، به خدا نزدیک شوی و هر چه بیشتر گناه را ترک کنی، رضای حق را بهتر جذب کنی. حافظ می‌گوید:

 

در ره منزل لیـلی که خطرهاست در آن/شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشی// غوطه در اشک بزن، کاهل طریقت گویند/پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز!

عزیزم،

اول‌گام راهیان طریق حق، اطاعت فرمان و ترک عصیان است. جائی که صفی‌الله را با ترک اولائی ز بهشت می‌رانند؛ چگونه آلودگان را با آن همه گناه به بهشت فراخوانند؟! اگر می‌خواهی به قرب خدا رسی؛ باید ترک هوا کنی که صاحبان گناه، آبروئی ندارند و آنان را به کعبه رضای حق راهی نیست. بیچارگی و واماندگی و بدبختی بشر، همه از معصیت است که گناه، عامل ذلت و باعث نکبت و وسیله سلب توفیق و سبب لغزش از طریق است.

 

دعای کمیل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردی. خوب بیندیش که علی (علیه‌السلام) چه می‌گوید و آثار شوم گناه را چگونه بیان می‌فرماید. گاهی گناه، بلا نازل می‌سازد و گاه برکت می‌برد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده می‌گردد؛ گاهی حلاوت عبادت را از آدمی می‌گیرد که دل از گناه تیره می‌شود و توفیق از انسان دور می‌گردد. آن گاه در پایان دعا، بی‌تابی علی را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحی خون از بدن رفته و چون زمین‌خورده‌ای دست و پا شکسته و چون مصدومی در تصادف متلاشی گشته، دست استغاثه برمی‌آورد و فریاد برمی‌دارد و پریشان و بی‌طاقت می‌نالد که خدایا زود باش، شتاب کن، همین شب، همین ساعت، همین لحظه دستم را بگیر که می‌افتم، توفیقم بخش که این زهر هلاکم می‌کند، درمانم کن که این درد هم اکنون مرا می‌کشد. از درد به خود می‌پیچد که هر نفس، خطر مرگ تهدیدش می‌کند، ناله می‌زند و خدا را قسم می‌دهد که: «...ان تهب لی فی هذه اللّیله و فی هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...»

راستی چه بی‌انصافی و بزرگ‌ستمی است که انسان با مولای مهربان خویش درافتد و با آن همه عنایت و نوازش و مرحمت که از او می‌بیند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نماید. آه، چه بی‌شرمی از این بالاتر و چه وقاحتی از این زشت‌تر؟ و چه گستاخی از این رسواتر؟ آه، چه خجلت‌آور است که او با بی‌نیازی، ناز تو کشد و تو با آن همه نیاز، به او پشت کنی!! او تو را فراخواند و تو فاصله گیری و به عقب برگردی؛ او در حق تو، وفا کند در پی وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پیاپی و نوایت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کنی بر سر جفا و جرئت‌ ورزی در پی جرئت!! دعوتش را نپذیری و محبتش را ناسپاسی کنی. کفران ورزی و سرپیچی کنی. وای و صد وای از این جسارت که او تو را جوید و خواند و تو از او در غفلت به سر بری. او به تو رو می‌آرد و تو از او بگریزی. او به گرمی پاسخت گوید و تو دعوتش را اجابت نکنی.

عزیز من،

هر گناهی جسارت به خداست. این همه جسارت را چگونه تحمل می‌کنی؟! آیا روزی می‌توانی آن را تلافی کنی. دعای توبه زین العابدین را بخوان؛ ببین و بیندیش، بخوان و بازخوان. بنگر که چگونه گناه در نظر وی عظیم و غیر‌قابل‌جبران است. می‌فرماید: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پیکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آن‌قدر رکوعم را طولانی کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آن‌قدر به خاک افتم تا مهره‌های گردنم از کار افتد و اگر تلافی گناه را همه عمر به جای نان و آب، خاک و خاکستر خورم با این همه شایسته بخشش یک گناه نگردم.»

فرزندم،

خوب در گناهان گذشته و حال خویش بیندیش و همواره آن را به یاد داشته باش و همواره هراسان و بیمناک باش که کار گناه وخیم است و عاقبتش نامعلوم. اگر تو آن را فراموش کنی، خدا فراموش نخواهد کرد. هر زمان که حالی داری، استغفار کن و از خد آمرزش خواه که پیامبر گرامی با عصمت عظیمش هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد. خوف از گناه علامت ایمان است که پیامبر(ص) به اباذر فرمود: «نشان مؤمن آن ست که اگر گناهی کند چنان هراسان باشد که گوئی در کنار صخره‌ای لرزان قرار گرفته که هر لحظه بیم آن می‌رود که آن صخره عظیم فروغلتد و بر او فروافتد.»

 

فرزندم،

به خود اجازه هیچ گناهی مده اگرچه خرد و حقیر باشد؛ که هر گناهی مخالفت خداست و مخالفت خدا در هر امر عظیم است و علی(علیه السلام) فرمود: «اشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه؛ سخت‌ترین گناه گناهی‌ست که گنه‌کار آن را کوچک شمارد.» مگر نه این است که کوه‌های بزرگ از سنگ‌ریزه‌های خرد و دریای بی‌کران از قطرات باران فراهم می‌آید؟ شاعر عرب می‌گوید:

 

خلِّ الذنوب صغیرها و کبیرها فَهُوَ التُّقی لا تُحقِرنَّ صغیرهً ان الجِبال مِن الحِصی

و امام بزرگوار موسی بن جعفر(علیه‌السلام) فرمود: «خشم خدا در میان گناهان پنهان است، پس هیچ گناه را مرتکب مشو چه دانی شاید همان گناه کمین‌گاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهی شد.»

عزیزم،

گاه یک شعله موجب حریقی بزرگ می‌گردد و کبریتی خرمنی را آتش می‌زند و موئی دیده را کور می‌سازد؛ پس مبادا هیچ گناهی را کوچک شماری که در دید بزرگان معرفت هر گناهی کبیره است.

هر چند که پند در جهان بسیار است پندی دهمت که گوهری شهوار است

مشمار گنه خرد و گر چند کم است یک شعله کم آفت صد نیـــزار است

اگرچه سخن به درازا کشید، بگذار سخنی دیگر از زین‌العابدین(علیه‌السلام) که دردشناس و درمان‌دان است، در خطر گناه، برای تو بخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل منی و دریغم آید که تو را از خطرات گناه در حدّ توان خویش آگاه نسازم. دوست دارم که تو را پیش از سقوط در چاه، بیدار سازم تا به چاه نیفتی و اگر خدای ناکرده افتادی، رهائی خویش را به سرعت چاره‌ جوئی و در چاه نمانی که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستین از مناجات پانزده‌گانه زین‌العابدین(علیه‌السلام) چنین می‌خوانی: «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی وَ جَلّلنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی؛ یعنی، خدایا گناهان لباس ذلّت و خواری بر تنم پوشانده و دوری از تو جامه بدبختی و بیچارگی در برم کرده و جنایت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.»

در هر حال مردانه کوشش کن و به هر طریق که می‌توانی از راه مراقبه یا محاکمه یا ندامت و توبه و یا استغفار و التماس، گرد معصیت و غفلت را از آینه دل بزدای و مراقب باش تا دگر باره غبار بر آن ننشیند.


فرزند محبوبم،

از تو که کم گناه کرده‌ای و دلی پاک و باصفا داری، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنه‌کارت را فراموش کنی، تو را به خدا می‌سپارم.

خدا‌حافظ
پدرت محمد‌حسین بهجتی


جاذبه   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ اما من وا مانده این عالم خاکی باز هم جا ماندم . میخانه را نبستند جام مرا شکستند ...
+ بهره ما از ماه رجب چیست ؟
+ در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی وحق تعالی را میزبان! همه غصه ها می رودچون هزارغصه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر نداردهزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد http://tabehesht.parsiblog.com