ثبات دل
گاهی دل، آیینه ی بیرون و محیط اطراف میشود؛ از آن چه دور و بر آن میگذرد، اثر میپذیرد و حرفها، رفتارها، صحنهها و عملها در آن انعکاس مییابد؛ وسوسهها به تشویشش میکشد؛ جاذبهها دچار لغزشش میسازد؛ تحولات جامعه او را هم عوض میکند؛ برخورداریها به غفلتش میکشاند؛ شبههافکنیها از راه حق به در میبردش و چنین عوارضی، کم نیست.
این است که ثبات دل بر آن چه حق، خوب و ارزش الهی است، اهمیت مییابد. در دعاهایمان از خدا میخواهیم: «ثبّت قلبی علیدینک ...؛ پروردگارا! دلم را بر آیین خودت، استوار و پابرجا بدار» و این دعایی است که پیوسته حضرت رسول( صلیاللهعلیهوآله ) از خدایش میخواست.(1)
کم نبودهاند آنان که عمری در دامن اسلام زیسته، با باورهای دینی به سر بردهاند؛ اما در لحظات واپسین، با حالت کفر، نفاق و عناد مردهاند. «عاقبت به خیری» از همین جاست که ارزش مییابد و از بهترین خواستههای ما از آستان الهی به شمار میآید.
در تاریخ، از عابدی سخن گفته شده که پس از عمری پارسایی، عبادت و صومعهنشینی، در حادثهای، فریب نفس امّاره را خورد و رسوای عالم گشت و در پای چوبه دار، یک لحظه بر ابلیس سجده کرد و هم دنیایش را باخت و هم آخرتش را سوزاند.
دل، حالتی میان خیر و شر و صلاح و فساد دارد و مصون از لغزیدن به سمت تباهی نیست؛ هیچ کس هم نبایدخاطرجمع باشد که «ما به انحراف و کفر کشیده نخواهیم شد»! باید از خدا خواست تا دل را در مسیر پاکی، نورانیت و عبودیت استوار بدارد.
مراقبت از حالات دل و به اصطلاح عارفان، «کشیک نفس کشیدن»، میتواند این ثبات را فراهم آورد و خطر لغزشها را بکاهد. بدترین حالت برای انسان، ضلالت پس از هدایت است. سقوط پایگاه دل در برابر هجوم قوای شیطانی و نبودن نیروهای مقاوم، این سرنوشت را برای دل پیش میآورد.
در دعاهای قرآنی چنین آمده است:
«ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا؛ خداوندا! پس از آن که هدایتمان کردی، دلهای ما را از حق برنگردان»(2)
این خواسته، نشان میدهد که این خطر، همیشه محتمل است و هدایت یافتگان، نباید احساس امنیت صددرصد کنند و از تحولات درونی، روحی و فکری خویش غافل شوند.