ما نباختیم، چون پشیمان نیستیم، و پشیمان نیستیم چون نباختیم.
ما بردیم، چون دفاع کردیم، و دفاع کردیم چون مَردیم.
ما جنگیدیم چونغیرتمندیم؛ و غیرتمندیم چون مسلمانیم.
ما نباختیم، چون پشیمان نیستیم، و پشیمان نیستیم چون نباختیم.
ما بردیم، چون دفاع کردیم، و دفاع کردیم چون مَردیم.
ما جنگیدیم چونغیرتمندیم؛ و غیرتمندیم چون مسلمانیم.
کوه ها بر گام هامان به سجده نشستند، و آسمان ها بر سجودمان غبطهخوردند.
تیغها از حنجرههامان گریزان بودند، و حنجرههامان تشنه خونحیات.
قلب هامان در حسرت دیدار گلوله میسوخت، و انفجار، آرزو به دل ازگریز ما.
ما با «مین»ها هم خانه بودیم و بر سفره «تخریب» تناول میکردیم.
دود و خاکستر، سایهبان مان بود و آتش، گرمای وجودمان.
زمین که میخوردیم، آسمان میشکست، و بر هوا که میرفتیم، زمینیان غبطه میخوردند.
سرهامان با سربند نسبت نزدیک داشتند، و سربندها با قناصه،احوالپرسی میکردند.
لب هامان با خنده بیشتر مأنوس بود، و اشک هامانجاری چشم های پاکمان.
پوتین که بر پای میکردیم، زمین را از زیارت گام هامان محروممیساختیم، و کلاهخود را که بر سر میگذاشتیم، خورشید از نتابیدنش برخود میلرزید.
پس:
بیاییم به شهدا فخر نفروشیم.
بیاییم غبطه جنگ ندیدهها رانپسندیم.
بیاییم و برادری جبههها را به شهرها سرایت دهیم.
بیاییم و خدای حاکم بر جبهه را با شهریها مأنوس سازیم.
بیاییمیک بار دیگر خود را بیازماییم. حرمت گُل ها را پاس بداریم. سبزهها را لگدنکنیم. قرار نیست همه گیاهان گل بدهند. انتظار بیجا نداشته باشیم. هرگلی بویی دارد، همه را به یک چشم زیارت نکنیم.
ما که:
هر روز به گل ها سلام میکردیم، چرا امروز از احوالپرسی غنچهها دریغداریم؟
هر شام با تبسم شیرین زندگی میخفتیم، امروز با حسرت گذشته دل را چرکین میکنیم؟
هر ظهر، میهمان قنوت دست هامان بودیم، امروزسفرة مادیت را بهتر میشناسیم؟
هر روز هنگام غروب، دل به دریایبیکران آسمان میسپردیم و روح را جلا میدادیم، امروز از لطافت خلقت وجلال و جمال خالق غافلیم؟
بیا تا:
یک بار دیر به روزهای نه چندان دور بر گردیم.
یک بار دیگر در قنوتنمازهامان به پرواز در آییم.
یک بار دیگر به همسایگان خود، تبسم زندگیبسیجی هدیه دهیم.
یک بار دیگر به صفر کیلومترها و تازه واردها به دیده احترام بنگریم.
یک بار دیگر هجوم بریم و ما زودتر ظرف های تبرکی را شستشو دهیم و همچنان در سلام کردن بر دیگران پیشی گیریم.
مگر چند سال گذشته؟ کوه که به این سرعت چهره عوض نمیکند.
هر چقدر هم که سیلاب و طوفان سنگین باشد! حمید داودآبادی