...به او گفتند تو یک برادر تقدیم انقلاب کردی تو کجا می روی. گفت او به وظیفه خود عمل کرد ومن به وظیفه خود عمل می کنم. ...آتش دشمن خیلی سنگین بود. می رفت تا یک بی سیم پیدا کند. گفتیم نرو . گفت راستش را بخواهید برادر شهیدم امروز در بهشت مرا به ناهار دعوت کرده است... چند قدمی دور نشده بود که گلوله توپی کنارشان اصابت کرد... بعد از فرو نشستن گرد و غبار خود را به بالین او رساندیم...او دعوت برادرش را اجابت کرده بود.ناگهان متوجه ساعت مچی او شدیم...30/12 دقیقه بود. و شهید محمد اصغرزاده اکنون میهمان برادر شهیدش جواد شده بود.