من رفتنی هستم
سال 60 در اشنویه مسئول پایگاه بودم. بسیجى سیزده ساله اى داشتیم به نام فاطمى که نماز شبش ترک نمى شد.
شبى او را کشیدم کنار و گفتم: "شما هنوز به سن بلوغ نرسیده اى، نمازهاى پنج گانه هم بر شما واجب نیست، چه رسد به نماز شب که مستحب است".
گفت: "مى دانم برادر جابر، منتها این براى کسى است که بالاخره مکلف مى شود، من عمرم به دنیا نیست. رفتنى هستم و نمى خواهم لذت عبادت را نچشیده بروم".
او چند روز بعد در درگیرى با نیروهاى دشمن شهید شد.