11 نه سنی ها سنی کامل هستن نه ما شیعه ها شیعه واقعی هستیم .قرآن می گوید اهل بیت ؛ اهل بیت هم می گویندقرآن ؛ نتیجه ی تقوا و عمل ، محبت اهلبیت هست ؛ نتیجه ی محبت اهل بیت هم تقواست .در حدیث ثقلین می گوید لن یفترقا ؛نگفته جدا نکنید گفته قران و اهل بیت جدا نمی شوند.
12 نگو هر غلطی دلم می خواهد می کنم بعد می گویم مولا و همه چیدرست می شوداز آن طرف هم نیفت که بگویی اگر یک بار نماز صبح ات قضا شد می رویجهنم.
13 حالا تا نصف شب برو بگو حسین ، مادرت هم در خانه دلش هزارراه برودمرجع تقلید مادرت هم بوده باشی مادرت راضی نباشد نمی توانی پای منبر وعزاداری هیچ کسی بروی.
14 شخصی از حضرت رسول اکرم(ص) می پرسد آیا می توان بهشت را خرید؟ چنانکه یهودیان و نصارا آن را خرید و فروش می کنند.و اینکه غیر از یهود و نصاراکس دیگری به بهشت نخواهد رفت. اینست که پیامبر خدا در جواب آن شخص پاسخی به همینمضمون می فرمایند: کلید بهشت در اعتقاد به توحید ، اخلاق و عمل صالح و دوست داشتناهل بیت من است . آقایان عالم آخرت جای کار نیست .
15 متاسفانه الان به فکر هیچ مشکل مردم نیستیم به فکر بهشت وجهنم هستیم دنبال این هستیم تا مردم به بهشت بروند و جهنم نروند.
16 این منطق معاویه صفتان است که بگویند همه فدای من اما منطقامام حسین اینست که من قربانی و فدای بقیه.
17 کارهای ما بر اساس فرهنگ اسلام نیست اصلا ما مسلمان نیستیمبا ختنه شدن که آدم مسلمان نمی شود فرهنگ اسلام با فرهنگ جامعه کشور ما از زمین تاآسمان تفاوت دارد.
18 غربی ها که بی خود به جایی نرسیدند شبانه روز تلاش کردند بهاین مرحله از علم و پیشرفت نایل شدند حالا ما خیال کنیم همشون اوباش و اراذل هستندادیسون در شب عروسی می گوید یک ساعت به من مهلت دهید بروم اتاق کارم ، می روداتاق کارش و تا صبح مطالعه می کند و یادش رفته که عروس در حجله منتظرش بوده است (البته قسمت مثبت این قضیه را در نظر بگیرید) اینها با تلاش و کوشش به جایی رسیدنبا تنبلی نمی شود به جایی رسید.
19 رهبری، مسیر وحدت و انسجام ملی و اسلامی را مشخص کرده است واگر قرار است در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی تلاشی موفق باشد، تنها در پناه قرآنو اهل بیت محقق خواهد شد. افراد جاهل در بیان خود موجب تفرقه میان شیعه و سنیمیشوند. بحث منطقی اشکالی ندارد. بزرگان و عالمان دینی دور هم مینشینند، با همفکر میکنند، مشورت میکنند، بحث منطقی میکنند و هیچ مشکلی با هم ندارند. مشکلزمانی است که مسائل حساس جامعه اسلامی ورد زبان جاهلان شود. بله آن وقت تخطئه هست وهزار و یک مشکل دیگر..نقاط آسیب پذیر وحدت در جامعه ایران اسلامی خودخواهی،خودپسندی و خودبینی است باید اینها را کنار گذاشت. باید به فکر مصالح کلی جامعهباشیم و منافع خلقالله را بر منافع شخصی و خودخواهیها ترجیح دهیم.
20 حرم امام رضا رفتن مهم و اصل نیست بلکه حرم در دل شماست (اگربدانید معنای این حرف چیست.) چطور قلب یک بنده گناهکار حرم انسان کامل و حرم الهیمی شود؟ از خدا گشتی همه چیز از تو گشت از خدا گشتی همه چیز از تو گشت.
21حضرت آیة اللّه العظمى بهجت دامت برکاته از نوادر روزگار و ازفقها و عرفاى بزرگى مى باشند که نیل به شخصیت نورانى و آنِ معظم له براى عده معدودىهم ممکن نیست . ما کجا و آن فرشته روى زمین تا بتوانیم مطلبى عرضه بداریم .
22 اگر انسان با تهذیب نفس به سوی خدا حرکت کند راههای جدیدمعارف بر او گشوده میشود و بسیاری از حقایق را در مییابد در بخشی از موضوع مبدا ومقصد سالک راه خدا آمده است: برای شناخت و توجه بیشتر به مبدا و معاد باید سه دستهاز آیات بیشتر ملاحظه شود الف: آیات ناظر به این معنا که مبدا فاعلی حرکت صحیحانسان، خدا است و انسان برای آن که ارتباطش با خدا قطع نشود باید همواره او ونعمتهای او را به یاد داشته باشد همان گونه که فرموده است: «واذکروا نعمة اللهعلیکم». ب ـ آیات ناظر به این معنا که هدف غایی سلوک، خدا است، در این بخش آمدهاست: از نظر قرآن کریم، مردم در دنیا و آخرت یا روشن دلاند و یا نابینا و کوردل؛روشندلان کسانی هستند که در قیامت نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشود ومیتوانند آن را بخوانند و ببینند و دیگران، خواه نامه اعمالشان را با دست چپ و یااز پشت بگیرند همه کورند و این کوری باطن از دنیا شروع میشود. ج ـ آیاتی که راهکسب فراموش نکردن مبدا و مقصد را زیاد به یاد خدا بودن میداند همان گونه که فرمودهاست: « یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» در باب زاد و توشه از صفحاتمورد بحث میخوانیم: قرآن بهترین زاد و توشه را تقوا میداند«فان خیر الزاد التقویو التقون یا اولی الالباب» زیرا زاد هر مسافری به اندازه طول سفر او است؛ آن کس کهمقصد او لقاء الله است ره توشه بهتر و با دوامتری را میطلبد و خداوند در عین آنکه آخرت و آن چه را نزد خدا است بهتر و پایدارتر از دنیا و دیگر کالاها میداندبهترین و پایدارترین هستی را ذات خود اعلام میکند.
23عدهای کر و لال و کورند و بدین جهت از راه باطلبرنمیگردند؛ منظور قرآن ، محرومیت از حواس ظاهری نیست، چه بسا بسیاری از آنان ازچشم و گوش سالم و قوی برخوردار باشند و قرآن آنان را کرو کور میداند بلکه منظورفقدان حواس و مشاعر درونی است.
24 همه ما گرفتار زندگی روزمره خود هستیم اما باز هم به دنبالاسباب و علل مادی میرویم در حالی که تقوا به عنوان راه خروج از مشکلات و گشایش درکارها مطرح شده است.
25راههای جزیی برای شناخت واجب نامحدود است؛ زیرا هر موجودی وهر شان وجودی در حد خود آیتی از آیات الهی است «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»
26 هنگامی که برادران حضرت یوسف(ع)برای بار سوم به مصر آمده برآن حضرت وارد شدند، حضرت یوسف به آنان فرمود: آیا دانستید هنگامی که نادان بودید،با یوسف و برادرش چه کردید؟ فرزندان حضرت یعقوب با شنیدن این سخن با تامل در جمالحضرت یوسف (ع) بدون این که از دیگری بپرسند و برای شناخت یوسف(ع) در غیر او جستجوکنند، با دقت در جمال وی گفتند: آیا راستی تو یوسفی؟ و نگفتند، یوسف تویی بلکهگفتند: «تو یوسفی»، حضرت یوسف نیز در معرفی خود نفرمود، یوسف منم بلکه فرمود: منیوسفم؛ یعنی همان کسی را که میشناسید، یوسف است و در روایتی دیگر منقول است کهبرادران، یوسف را به خود یوسف شناختند، نه به غیر او.
27 علامه طباطبائی فرمود: « باطن دنیا، صلوات بر محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است.» اکثر افراد تصور می کردند که شاید فیلسوف بزرگیچون علامه طباطبایی کمتر به زیارت برود، روزی در سفر مشهد یکی از حاضرین از علامهپرسید: شما هم به حرم می روید؟علامه پاسخ داد: «آری»آن فرد پرسید: آیا شما هم مثلعامه مردم ضریح حضرت را می بوسید؟! علامه فرمود: « نه تنها ضریح، خاک و تخته در حرمرا و هر چه متعلق به اوست می بوسم. »او حتی در حل مسایل علمی و فلسفی و تفسیری، ازمعنویت ارواح معصومین علیهم السلام، استمداد می جست و گاهی برای حل مسایل تفسیریچندین ساعت، حتی یک شبانه روز به درون گرایی می پرداخت و از خدا و پیامبر و ائمهاستمداد می طلبید. علامه می گفت:« ما هر چه داریم از اهل بیتِ پیامبر صلی الله علیهو آله و سلم داریم. »هر کسی که اندک بی مهری ای نسبت به خاندان پیغمبر و مقام ولایتداشت نمی پذیرفت و با این قبیل افراد آشتی ناپذیر بود. ز اشتباهات علمی اشخاص،فراوان می گذشت و در تصحیح و نقد آنها همواره ادب علمی را حفظ می کرد، اما در مقابلافرادی که با مقام ولایت اهل بیت(ع) تا اندازه ای سر ناسازگاری داشتند نمی توانستساکت بماند و به هر نحوی که بود سخنش را می گفت.... دلباختگی، شیفتگی و علاقه وینسبت به خاندان پیغمبر تا حدی بود که کتاب و علم را در مواردی که مصیبت و مرثیه وامثال آن بود به یک سو می نهاد.. غالباً در مجالس روضه و مرثیه روزهای جمعه شرکت میکرد و گاهی با تمام وجود زار زار گریه می کرد؛ بطوریکه تمام بدنش می لرزید و ازچشمهای درشت و جذابش اشک سرازیر می شد و بی گمان بسیاری از موفقیت های که داشتمولود همین خصلت بود. آیت الله طباطبائی می فرمود:« در بازبینی و تصحیح جلد اولالمیزان، دو هزار غلط فاحش یافتم! ( مثلاً به جای «روز» نوشته بودم «شب»! ) و دربار دوم تصحیح، ششصد غلط! و حالا بهتر می فهمم «معصوم» و «عصمت» یعنی چه! »به مرحومعلامه عرض کردم:وقتی به حرم مشرف می شویم، چگونه زیارت کنیم؟ فرمودند: « مگر چیزیجز خدا مشاهده می شود؟! »علامه(ره) با نهج البلاغه و کتاب های حدیثی همان معامله رامی کرد که با قرآن معامله می کرد، یعنی آن را می بوسید و روی چشم می گذاشت. اگر درمجلسی، کتاب روایی، مانند بحارالانوار، روی زمین بود، آن را برمی داشت و می بوسید وروی طاقچه می نهاد؛ و به قفسه کتابی که کتاب حدیث در آن بود، پشت نمی کرد.علامه بهاین بیت از اشعار استادش، آیت الله اصفهانی ( که در مدح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است) خیلی علاقمند بود:
مفتقرا! متاب رو،از در او به هیچ سو
زان کهمس وجود را فضّه او طلا کند!
28 وصله بمب اتمی، به ملت مسلمان ایران نمیچسبد ما نمیخواهیمبمب اتمی بسازیم و بر سر مردم بریزیم. آمریکاییها بدانند که این وصلهها به ملتشریف و مسلمان ایران نمیچسبد. ما هزاران استفاده علمی از انرژی هستهای خواهیمکرد. این سرنوشت ماست و کسی حق دخالت در آن را ندارد. مگر آنها ولی مردم هستند،آنها خود حیوانات درندهای بیش نیستند. همه ملتهای دنیا حق دستیابی علمی به اینانرژی مفید را دارند. اما اینها چون خودشان نیتشان بد است، نسبت به همه خیرخواهانعالم بدبین هستند. داشتن انرژی هستهای مثل نفس کشیدن، حق ماست. کسی که نمیتواندحق نفس کشیدن را از ما بگیرد. ذخائر مملکت ما این جوانها هستند. تا این جوانهایعالم و عابد را داریم، از تحریم باکی نیست.
29 هدف از قیام امام حسین(ع) انسانسازی جهت حیات در جامعهتوحیدی است. منشأ همه فضیلتها، قرآن و اهلبیت است و امام حسین(ع)، مسیر دفاع ازآن را در طول تاریخ ترسیم کرد. عمل منکر، جامعه آن زمان را فرا گرفته بود و هیچمعروفی در میان نمانده بود و امام حسین(ع) با شهادتش، نفس مسیحایی خود را بر روحمرده جامعه آن روز دمید. امام حسین(ع) در مسیر رسیدن به کربلا، برای یارانش ازشهادت در راه خدا میگفت تا در طی راه، یاران مخلص و آماده شهادت را غربال کند وهمین طور هم شد. کسانی بودند که در طی راه امام را رها کردند و چه بسا مشتاقانی کهدر این مسیر با امام همراه شدند. البته پیامی را که امام با این کار قصد انتقال آنرا داشتند، امروز به وضوح در جامعه خودمان میبینیم.جهالت و نادانی مردم آن زمان نهبه معنای فقر دانش و علم است، بلکه به معنای فقر فرهنگی و فقر نگرش صحیح سیاسی است.
30 این صحیفه سجادیه حاوی مسائل تربیت دینی جامعه است و اگر ما صحیفهسجادیه را داشته باشیم، هیچ کم نداریم.صحیفه سجادیه زبان دعاست و این زبان را اگرخوب یاد بگیریم، برای دنیا و آخرتمان کافی است. مقررات اسلامی جنبه تکمیلی دارد واگر ما خود را با آن کامل کنیم، شیطنتهای دشمنان تأثیری بر ما نخواهد داشت.
31 برای اینکه بندگی خدا را کرده باشیم، باید خدمات اجتماعی برایرفاه مردم انجام دهیم.
32 تعبیر نهج?البلاغه را سید شریف رضى از این جهت بر این کتابنهاده است که او کلمات بلیغ و فصیح حضرت را انتخاب کرده است. این کتاب قرن?هاست کهدر میان علما و بزرگان از جنبه?هاى ادبى و معنوى مورد توجه بوده است. منتهىنهج?البلاغه خود اقیانوسى است از مطالب و موضوعات مختلف علوم انسانى و آنچه کهانسان در دنیا و آخرت لازم دارد. مباحث فلسفى، معارف و اخلاقى و تربیتى و به?طورخلاصه در نهج?البلاغه درباره همه مباحث علوم انسانى عمیقاً بحث شده است و در همهزمینه?ها مى?توان از نهج?البلاغه استفاده کرد.چون سطح مطالب نهج?البلاغه بالا وبلند است توده مردم معمولاً از آن محروم بوده?اند و علما به?خاطر آن جنبه?هاى بلاغتو فصاحت و معارفى که دارد با نهج?البلاغه انسى داشته?اند امّا نتوانسته?اند آنچه کهدرک مى?کنند به جامعه منتقل کنند و جامعه مسلمان و شیعه را به نهج?البلاغه نزدیککنند. خدا رحمت کند آنها که به ترجمه?هاى ساده?اى پرداخته و مردم را تاحدى بانهج?البلاغه آشنا کرده?اند. در یک کلمه نهج?البلاغه درس زندگى مادى و معنوى است. درس?هاى حکومتى، درس?هاى اخلاقى، پرورشى و... همه?اش را در آن مى?توانیافت.
33 متأسفانه براى جوان?ها و روى آنها آنطور که باید و شایدکار نشده است. جوان?ها به انس با خوبان نیاز دارند، باید افراد مهذبى با آنها انسبگیرند. آنها هم تحت تأثیر واقع مى?شوند. جوان?ها الگو مى?خواهند و متأسفانه باآنها برخوردهاى خوبى نمى?شود، یعنى دنیا دنیاى دیگرى شده است.سابقاً در ارتباطاتمیان کوچکترها و بزرگترها ادب و احترام دیده مى?شد، امّا حالا چون آن آداب و رسوم واحترامات کوچک و بزرگى در جامعه کمرنگ شده نوعاً جوانان ما از حضور با بزرگانمحرومند. باید قدرى جوانان آداب را رعایت کنند، بزرگان ما هم باید با تواضع و باآغوش باز و پدرانه و مشفقانه و طبیبانه با جوانان برخورد کنند حال چه فرزندانخودشان باشند و چه فرزندان دیگران، اگر محبتشان صادقانه باشد، جوانان گرایش زیادىبه آنان پیدا مى?کنند.
34 بالاخره یک روز از این جهان به?سوى جهان ابدى خواهیم رفتبنابراین ما باید ذخیره?اى براى آن عالم داشته باشیم و راهش این است که فکر کنیم ازکجا آمده?ایم و در کجا هستیم و به?کجا خواهیم رفت. گذشتگان ما چگونه بوده?اند، آنهاافسانه شده?اند و روزى هم ما افسانه خواهیم شد. این چه?زندگى است که انسان بدون خداو یاد خدا زندگى کند. (و لا تبع آخرتک بدنیاک)؛ آخرت خود را به دنیا مفروش. دنیاارزش ندارد که ارزش?هاى اخروى را فداى آن بکند (ودع القول فى ما لا تعرف)؛ آنچه رانمى?دانى نگو. این خیلى مهم است که انسان زبانش را کنترل کند و مسائلى را کهنمى?داند نگوید. (و الخطاب فى ما لم تکلف و أمسک عن طریق إذا خفت ضلالته)؛ دنبال آنراه?هایى که خطرناک است نرو. انبیا به ما دستور داده?اند که دنبال علم بروید و اگرجایى دیدید خطرناک است توقف کنید. به لقمان گفتند: حکمت از که آموختى؟ گفت: ازنابینایان که تا جاى پایى نبینند پاى نگذارند. انسان در مسائلى زندگى باید بااحتیاط رفتار کند و در جایى که علم دارد رفتار کند. (و امر بالمعروف و تکن منأهله)؛ امر به?معروف کن و خودت هم اهلش باش. (و أنکر المنکر بیدک و لسانک و باین منفعله بجهدک)؛ از کسانى که منکرات انجام مى?دهند کنار بکش حتى?الامکان با تمام قدرتبا منکرات مبارزه کن. (و جاهد فى?اللَّه حق جهاده و لا تأخذک فى?اللَّه لومة لائم)؛سرزنش سرزنش کنندگان شما را از پا درنیاورد. (و خض الغمرات للحق حیث کان)؛ هر جا حقهست بر. (و تفقّه فى?الدین)؛ در دین تفقّه کن، تفقه و بصیرت در دین مهم است. حالاچه معارف باشد چه احکام و اخلاق و غیر آن. (و عوّد نفسک بالتصبّر على المکروه)؛عادت به صبر بر مکروهات کن. (و نعم الخفلق التصبر فى?الحقّ)؛ بهترین خوى?ها بردبارىدر طریق حق است. (و ألجى?ء نفسک فى الأمور کلّها إلى إلهک)؛ در همه حالات به خداىخودت پناه ببر. همه و مخصوصاً نسل جوان راهى جز پناه بردن به خدا ندارند و همهمشکلاتشان رابه خداى تعالى عرضه کنند که او قدرت بر همه چیز دارد و همه قدرت و علمو توانایى و حکمت مال خداست. (فإنّک تلجئها إلى کهف حریز و مانع عزیز)؛ همانا تونفست را به پناهگاهى محکم و نفوذناپذیر سپرده?اى. پناهگاه محکم خداست (و أخلص فىالمسألة لربک)؛ سؤالات و نیت خود را از خدا خالص کن (فإنّ بیده العطاء و الحرمان)؛همه چیز به?دست خداست. (و أکثر الإستخاره)؛ زیاد استخاره کن. یعنى زیاد از خدا طلبخیر کن. (و تفهّم وصیتى و لا تذهبنّ عنها صفحاً)؛ روى خود را به این طرف و آن طرفنگردان. (فإنّ خیر القول ما نفع و اعلم لا خیر فى علم لاینفع)؛ بهترین سخن?ها، سخنىاست که در آن سودى باشد و بدان علمى که نفع ندارد خیر هم ندارد (و لا ینتفع بعلم لایحقّ تعلمه)؛ و از علمى که آموختن آن شایسته نیست سودى حاصل نمى?شود.
35 آقایان ما اگر نماز گزار باشیم همه کارهامون درست می شه نمازگزار نیستیم نماز خوانیم ما در عمرمان یک سجده نکردیم چرا تعارف می کنیم من که صدخروار تکبر دارم من سجده کردم سجده اوج نماز است یک ذره تکبر می گذارد بماند. خدایا به آبروی نماز گزاران عالم ما را جزو نماز گزاران قرار بده.