دل هرجایی
دل را باید پایبند یک حقیقت و محبت کرد و بر سر همان ایستاد و وفا نشان داد.
شاید هیچ گوهری نفیستر از عشق و محبت نیست که خانه ی دل را به تصرف خویش در میآورد و فرمانروای دل میشود؛ به شرط آن که این فرماندهی، از خدا و عقل فرمان بگیرد و راه ورود بیگانه به این خلوتسرا را ببندد.
چه زیبا فرمود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که دل، همچون گنجشک میماند که هر لحظه در جایی و بر شاخهای است؛ اما دلهای باایمان، چنین نیست. موءمن، میگوید «خدا» و تا آخر میایستد و ثمره این ایستادگی موءمنانه را هم با نزول فرشتگان و مژده بهشت دادن میبیند؛ «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا...».(8)
در کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمده است: «دل، پادشاه است و سپاهیانی دارد. اگر این فرمانروا صالح و شایسته باشد، سپاهیانش هم صالح خواهند بود و اگر پادشاه، خراب باشد، لشکریانش هم خراب و فاسد میشوند».(9)
نباید گذاشت این دل، هرجایی شود و هر روز به کسی و چیزی دل ببندد. محبتها را باید کنترل کرد. چه علاقههایی وارد دل میشود؟ کدام جاذبهها دل ما را تسخیر میکند و ما را به دنبال خود میکشاند؟ محبت چه کسانی بر زندگی ما چه تأثیراتی میگذارد؟ آیا نباید به دروازهبانی دل پرداخت؟
خواهی نخوری ز تیم ابلیس، شکست
باید به دفاع از دل و دیده نشست
چون شوت شود به سوی دل، توپ گناه
دروازه دل به روی آن باید بست (10)
اگر بخواهیم دل، هوسهای بیجا نکند، باید بر دیده، کنترل و نظارت داشته باشیم؛ وگرنه باید همچون باباطاهر عریان، هم از دست دل، نالان باشیم و هم از دست دیده، گریان و فریاد زنان؛ زیرا «هر آن چه دیده بیند، دل کند یاد»!
دل هرجایی، دچار عشقی سطحی، زودگذر و سرراهی میشود؛ عشقی که بر درک، عقل و فهم او تأثیر میگذارد و سادهلوحانه، به هر چیز، از نگاه دوستی و عشق مینگرد و فریب ظاهری آراسته را میخورد و از باطنهای مسموم، غفلت میورزد.
این کلام علوی در نهجالبلاغه، اشاره به این گونه عشقهای مجازی است که کار دلهای هرجایی است:
هر کس عاشق چیزی شود(عشق دنیائی)، آن عشق، نابینایش میکند و دلش را بیمار میسازد؛ پس او مینگرد؛ اما با چشمی عیبناک، و میشنود؛ اما با گوشی ناشنوا. شهوتها پرده ی عقلش را میدرد و دنیا، دلش را میمیراند».11
با این حساب، آیا بهتر نیست که قیمت خانه ی دل را بدانیم و اگر اجاره میدهیم، به کسی و چیزی اجاره و اختصاص دهیم که شایستگی حضور و اقامت در این «حرم الله» را داشته باشد؟
نشناخته را محرم هر راز مکن
قفل دل خود بر همه کس باز مکن
در قلّک دل برای آینده خویش
جز عشق خدا و دین، پسانداز مکن
چنین پسانداز محبت، هم دل را قیمتیتر میکند، هم در روز مبادا، به کار میآید!
به یاد او ...
هنگامى که درباره ذکر خدا و مطلوب بودن آن سخن به میان مىآید و مثلا در وصف دوستان خدا گفته مىشود که دائما به ذکر خداوند مشغولند و هیچ کارى آنها را از ذکر خدا باز نمىدارد، در آغاز چهره افرادى در ذهن انسان تصویر مىشود که پیوسته لبهایشان در حرکت و به ذکر خداوند گویا است و زبانشان مشغول خواندن اذکار و اوراد است؛ یعنى در ابتدا، مردم ذکر را منحصر در ذکر لفظى مىدانند؛ در صورتى که طبق آنچه از روایات و قرآن کریم استفاده مىشود، گستره و عمق ذکر فراتر از این است. از این رو، ضرورت دارد قدرى درباره مفهوم ذکر بحث کنیم.
در زبان فارسى کلمه یاد معادل کلمه ذکر است که به خوبى معناى آن را مىرساند.
کلمه یاد معادل کلمه ذکر است، ذکر و یاد در جایى به کار مىرود که دل انسان متوجه چیزى باشد.
کاربرد ذکر در مقابل غفلت و نسیان
از جمله کاربردهاى کلمه ذکر، کاربرد آن در مقابل غفلت و نسیان است. این دو کاربرد در قرآن نیز ذکر شده است.
ذکر گاهى در مقابل غفلت گفته مىشود، مانند آیه:
«ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا ؛ و از آن کسى فرمان مبر که دل او را از یادمان غافل کرده ایم.» (کهف/28)
و آن عبارت از این است که انسان توجه به علم خود نداشته باشد. یعنى علم به چیزى دارد، ولى خودش متوجه نیست که علم به آن دارد و گاهى در مقابل نسیان گفته مىشود و آن عبارت از زایل شدن صورت علمى از محفظه ذهن است چنان که مىفرماید:
«و اذکر ربک اذا نسیت ؛ بیاد آر پروردگارت را هر وقت که فراموش کردى.» (کهف/24)
بنابراین ، ذکر یعنى وجود صورت علمى در حافظه و همان طور که نسیان داراى آثارى است، ذکر هم آثارى مخصوص به خود دارد. ذکر و یاد در جایى به کار مىرود که دل انسان متوجه چیزى باشد؛ خواه انسان به چیزى که قبلا توجه نداشت توجه یابد و یا این که پس از فراموشى چیزى که قبلا به آن توجه داشت ، مجددا به آن توجه یابد. گاه نیز به این صورت است که پس از غفلت از چیزى ، از حالت غفلت خارج مىگردد و مجددا به آن توجه مىیابد.