سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شایسته است که دانش مرد بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :66
کل بازدید :497927
تعداد کل یاداشته ها : 243
103/2/17
6:30 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
فواد[114]
در باغ شهادت را نبسته اند. کلیدش را هم کسی نشکسته است. جنگ همان جنگ است. از آغاز تاریخ تا پایان آن همواره نزاعی بین حق و باطل وجود داشته و خواهد داشت. جنگ ادامه دارد. تنها این مختصات جنگ است که تغییر می کند و این ماییم که باید زمین جدید بازی را خوب بشناسیم. باید جبهه ها را پیدا کنیم. سکوت در این میدان جایز نیست. نشستن به منزله همراهی با دشمن است. باید برخیزیم. زمانی کشور به کسانی نیاز داشت که سلاح بر دوش بگیرند. امروز به کسانی نیاز دارد که تولید علم را کلید بزنند؛ به کسانی که مقابل منافقان داخلی بایستند؛ به کسانی که مقابل اندیشه های فاسد وارداتی قد علم کنند؛ به کسانی که از گفتمان انقلاب دفاع کنند؛ به کسانی که نرم افزار انقلاب را تدوین کنند؛ به کسانی که مقابل انقلابیون شرمنده بایستند؛ به کسانی که حاضر باشند از خودشان عبور کنند؛ به کسانی که حاضر باشند هزینه بدهند؛ به کسانی که فقط با خدایشان معامله کنند.

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی همفکری این راه بی نهایت وبلاگ گروهی فصل انتظار مکاشفه آخرالزمان و منتظران ظهور یک لحظه با یک طلبه! بتلیجه ● بندیر ● سجاده ای پر از یاس در کوی بی نشان ها د نـیـــای جـــوانـی ... حبل المتین ... نمازگذار جبهه وبلاگی غدیر ● رایحه ● جاکفشی عروج تخریبچی هیات محبان بقیةالله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه شلمچه جاده خاطره ها .: شهر عشق :. نسیم قدسیان رنگارنگه یک فنجان شعر سلام شهدا سرافرازان یک ایحسب الانسان ان یترک سدی «نجوای شبانه» رند نور توشه آخرت نشانه ساحل نشین اشک بچّه شهید (به یاد شهدا) شهدای دفاع مقدس شهید قنبر امانی چفیه استشهادی خط سوم نگاه منتظر مرصاد صفحات خط خطی فرشتگان رنجور در حسرت شهادت قبیله ی زمین شریعت پاینده کلک بهار مهندسی متالورژِی فدایی سید علی از فرش تا عرش بر و بچه های ارزشی دوزخیان زمین شش گوشه نه آبی .. نه خاکی یا زهرا(س) یادگار آل یاسین نورهدایت امیدزهرا هامون و تفتان صبح دیگری در راه است .... شاهد کشکول سیب گلاب نسیم وحی عوامل پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟ عکس جالب مهدیار دات بسیجی کبوترانه من هیچم علوم قرآنی Quranic Sciences آفرینش قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته گنجینه قصار خودت va خودم .: حرف دل :. کجایید ای شهیدان خدایی ● باد صبا ● سیب سرخ انتظار فوتوبلاگ وصال نشانه های ظهور موعود پرواز نیلوفرعاشق طلبه میلیونر حریم یاس یکدلی در سفر زندگی شهید امر به معروف زوبونی عشق حسین(ع) و در باره ی معصومین نیم پلاک یعنی شهید وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا وبلاگ ایران اسلام در گوشی با خدا مشهد وبلاگ خاطرات مخلصات سوخته دل با معرفت ترنم بهاری یادداشت پرس و جو حاج صالح رهپویان وصال تمنای وصال بیقرار ظهور امتداد استخاره با قرآن مداحی و مولودی پایگاه اطلاع رسانی استاد انصاریان تجلی اعظم شیعه نیوز شبهای پیشاور بهترین ها امام موسی صدر شهید چمران سایت اطلاع رسانی استاد مصباح یزدی گل گفته معبر خدای که به ما لبخند میزند بسیج . خودباوری . شکوفائی و نوآوری واحد106 لشگرامام حسین وبلاگ فرهنگی اجتماعی عاشورا گنجینه معرفت بی قرار سلام113 آفتاب مهربانی فرزند شهید بسیجی مردان بی ادعا بسم رب المهدی ما زنده ایم مبلّغ مجمع فرهنگی مذهبی بهشت نور .::: مجاهدین ولایت :::. شجره طیبه قدسیان شمیم رضوان نقطه رهایی رایحه وصال فاطمه برترین بانوی جهان ستاد یادواره شهدای ارسباران جهان شناسی رهرو شهیدان

چه روز باشکوهی است سوم خرداد، روزها و شب‌های منتهی به آن، سراسر خاطره و نیایش است و چه باشکوه که نخل‌ها همچنان ایستاده‌اند. نخل‌ها هنوز ایستاده‌اند تا مقاومت را به رخ تاریخ بکشند، کارون همچنان جریان دارد تا رفتن و پیوستن را متجلی سازد.
نخل‌ها هنوز ایستاده‌اند تا ما بدانیم مردان و زنان این سرزمین چگونه از خود عبور کردند...
نخل‌ها بیدارند و از راز و رمز شب، سنگر و سکوت و ستاره می‌گویند، نخل‌ها ایستاده‌اند، خدایا ! فردا چه خواهد شد...
خدایا چه می‌شود اگر خورشید بر سرزمین‌ طلایی "خرمشهر" فرود آید و بر دستان زنان و مردانش بوسه زند، سزاوارست اگر ماه بر پیشانی این سرزمین سجده کند.


خدایا سزاوارست اگر ستاره‌ها یکی یکی بر زمین آیند تا در برابر عظمت فرزندان این خاک کرنش کنند.

چه روز باشکوهی است سوم خرداد، روزها و شب‌های منتهی به آن، سراسر خاطره و نیایش است و چه باشکوه که نخل‌ها همچنان ایستاده‌اند. نخل‌ها هنوز ایستاده‌اند تا مقاومت را به رخ تاریخ بکشند، کارون همچنان جریان دارد تا رفتن و پیوستن را متجلی سازد.
نخل‌ها هنوز ایستاده‌اند تا ما بدانیم مردان و زنان این سرزمین چگونه از خود عبور کردند...
نخل‌ها بیدارند و از راز و رمز شب، سنگر و سکوت و ستاره می‌گویند، نخل‌ها ایستاده‌اند، خدایا ! فردا چه خواهد شد...
خدایا چه می‌شود اگر خورشید بر سرزمین‌ طلایی "خرمشهر" فرود آید و بر دستان زنان و مردانش بوسه زند، سزاوارست اگر ماه بر پیشانی این سرزمین سجده کند.
خدایا سزاوارست اگر ستاره‌ها یکی یکی بر زمین آیند تا در برابر عظمت فرزندان این خاک کرنش کنند.
روبروی مسجد جامع خرمشهر، ایستاده‌ام چه رازها در خود دارد و چه سکوتی که سرشار از ناگفته‌هاست، چه ایثارها به یاد دارند، احساس می‌کنم دیوارهای مسجد نیز خاضعانه در برابر صبوری دادن سرزمین آتش و خون تعظیم می‌‌کند.
چه عظمت باشکوهی، ‌چه لحظه فراموش‌نشدنی، و چه لبخند زیبایی است که روز و آفتاب بر شهیدان روا می‌دارند. چه زیباست شکوه باران که قامتش را برای شهیدان خم می‌کنند.
خدایا! کجایند آن مردان به ادعایی که از نور هدیه می‌چیدند.
کجاست فریاد الله اکبر مردان خدایی که قلب دشمن را می‌شکافتند.
خدایا! صدای گلوله رانشنیده‌ام، صدای زوزه خمپاره رانشنیده‌ام.صدای سوت نارنجک را نشنیده‌ام، رد گل آلود پای دشمن را ندیده‌ام اما به یاد دارم غارت خانه و کاشانه مردم را ... چگونه می‌توان از ناجوانمردی سیم‌های خاردار و میدان مین نگفت.
چگونه می‌توان کتاب تاریخ را بست و نگفت که دشمن چگونه به خود اجازه داد شهری را ویران، مادری را منتظر و فرزندی را از خانه‌اش بیرون کند.
چگونه می‌توان آرام نشست و بر سوگ "لاله‌های سرخ"‌با باران همراه نشد.

خدایا!
این قطار قدیمی در بستر موازی کدام تکرار خواهد ایستاد ... نکند توقف و ماندن ما بهانه‌ای برای سوار شدن بر قطار تکرارها ‌شود و ما غافل از شهدا فقط تصویر آنها را قاب و طرح جاده‌ها ببینیم. چقدر فاصله افتاده بین ما و خرمشهر...
اما نه! انگار همین دیروز بود که نخل‌ها هم، آهنگ رفتن داشتند و لحظه‌های پر از دوست داشتن در تمام زمان جاری بود و همه در جستجوی شهادت!
رفاقت بود و رفاقت و رقابت معنا نداشت...
خدایا! چگونه می‌توان این همه عظمت را فراموش کرد که تاریخ در برابر آن سر تعظیم فرود آورده است.
نمی‌توانم از سربازی نگویم که زمان را با سرعت نگاهش می‌کاوید، ‌آخر صدای کودکی از زیر آوار به گوش می‌رسید و آنسوتر ... خمپاره بود و آتش!
سرباز نیز در کمین لحظه‌ای برای نجات! زمان را جستجو می‌کرد و لحظه‌ای از کودک چشم بر نمی‌داشت ... مگر باران وقت باریدنش بود!

خدایا! حال چگونه می‌توان از جلال و شکوه شب‌های "مسجدجامع" نگفت و دم نیاورد. چگونه می‌توان در برابر بزرگی مردان و زنان این سرزمین سکوت کرد و هیچ نگفت! مگر می‌شود؟ چگونه می‌توان در قطار قدیمی تکرار در خطوط موازی ماندن و رفتن، در جا زد و در برابر مردمی که به زیبایی ایستادند، ساکت ماند!
خدایا! به من ارزانی دار آن توانی را که بتوانم جاری کنم آنچه را که گذشت.
اکنون صدای نیایش‌های محمد‌،‌بهنام ، سجاد و.. است که در کوچه‌های خرمشهر جاری و ساری است.
خدایا! چگونه می‌توان از بال کبوتران که التماس رفتن داشتند، نگفت و پروازشان را نستود. به یقین هیچ کس نمی‌تواند از این عبور کند که در هیچ سنگری نشانی از "ورود ممنوع"‌نبود و خط سادگی خط همه عاشقان این سرزمین بود...
نمی‌توان از این گذشت که نوجوانی به مادرش التماس می‌کرد "خرمشهر" تنهاست، باید بروم، رفت اما ماند و جاودانه شد...
چگونه می‌توان از "بهنام محمدی‌" نوجوانی که با تمام وجودش با تمام ایمان و اعتقادش از سرزمین و آرمان‌هایش دفاع کرد بی‌آنکه ادعایی کند ... نگفت. باید اور ا ستود که پرواز پرنده ستودنی است.
او "آزادی" را نثار دست‌های ناتوان پیرمردی کرد که در پشت نگاه سراپا مهربانی‌اش تنها دارایی‌اش را هدیه داد.
او "شجاعت"‌را نثار مادری کرد که تنها امید زندگی‌اش را تقدیم کرد.
آری! چگونه می‌توان سکوت کرد و نگفت که 45" روز " مقاومت یعنی شکستن دشمن، یعنی عشق و ایمان، یعنی اعتقاد، یعنی رستن از اسارت دنیا و پیوستن به حق ... آ‍زادی به معنای مطلق کلمه!

با تمام وجود،
تنها می‌توان گفت "خرمشهر را خدا آزاد" کرد...
و تنها می‌توان گفت: ای جاده‌های سخت ادامه، ما را لیاقت رفتن نیست...؟
یاد همه شهدا به ویژه شهدای سوم خرداد خرمشهر گرامی وجاودان باد.


89/3/2::: 11:34 ع
نظر()
جاذبه   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ اما من وا مانده این عالم خاکی باز هم جا ماندم . میخانه را نبستند جام مرا شکستند ...
+ بهره ما از ماه رجب چیست ؟
+ در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی وحق تعالی را میزبان! همه غصه ها می رودچون هزارغصه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر نداردهزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد http://tabehesht.parsiblog.com